زائدهفرهنگ فارسی عمید۱. = زائد۲. (اسم) (زیستشناسی) برآمدگی طبیعی در یکی از استخوانهای بدن یا اعضای دیگر: زائدۀ آرنجی، زائدۀ اعور.
پردیس جادهکنار،پارک جادهکنارroadside parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی در کنار جاده، غالباً در فضایی روستایی، برای استراحت و تفریح گردشگران و مسافران
جودةلغتنامه دهخداجودة. [ ج َ دَ] (ع مص ) جَیِّد کردن . کار نیک کردن . || چیزی جید آوردن . || نیکو گفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تندرو گردیدن و رائع گشتن اسب . (اقرب الموارد). || یک بار تشنه شدن . || (اِ) پینکی . (منتهی الارب ).
معن زائدهلغتنامه دهخدامعن زائده . [ م َ ن ِ ءِ دَ ] (اِخ ) معن بن زائده : در جود بر زیادتی از معن زائده وز فضل فضل داری بر فضل برمکی . سوزنی .نه معن زائده ای کز ید عطاده خودز معن زائده ای در عطا دهی ازید. سوزنی
appendicesدیکشنری انگلیسی به فارسیضمیمه ها، ضمیمه، پیوست، زائده، ذیل، دنباله، اویزه، زائده کوچك، قولون، زائده اپاندیس
appendixesدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوست ها، ضمیمه، پیوست، زائده، ذیل، دنباله، اویزه، زائده کوچك، قولون، زائده اپاندیس
معن زائدهلغتنامه دهخدامعن زائده . [ م َ ن ِ ءِ دَ ] (اِخ ) معن بن زائده : در جود بر زیادتی از معن زائده وز فضل فضل داری بر فضل برمکی . سوزنی .نه معن زائده ای کز ید عطاده خودز معن زائده ای در عطا دهی ازید. سوزنی