زادبومفرهنگ فارسی عمیدمیهن؛ وطن؛ محل تولد؛ زادگاه؛ جایی که شخص در آنجا زاییده شده و مٲوی گرفته: ◻︎ آن را که بر مراد جهان نیست دسترس / در زادبوم خویش غریب است و ناشناس (سعدی: لغتنامه: زادبوم).
جدابومویژه،جداانحصاریapoendemicواژههای مصوب فرهنگستانویژگی آرایة جدیدی که از نظر جغرافیایی محدود است و از یک دولاد با پراکندگی وسیع مشتق شده است