زاغهلغتنامه دهخدازاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه ٔ شهرستان خوی . در 1800گزی شمال خوی و 4050گزی خاور شوسه ٔ خوی به ماکو. منطقه ٔ آن کوهستانی معتدل و مالاریائی و دارای آب از دره کندلی و محصول غلات میباش
زاغهلغتنامه دهخدازاغه . [ غ َ ] (اِخ ) از شهرهای سودان واقع در کنار رود نیل بوده است . ابن بطوطه آرد: بر رود نیل شهری است بنام کارشخو و رود نیل از آن میگذرد و به کابره و سپس بطرف زاغه و از زاغة به تنبکتو میرود. پادشاه زاغه و کابره فرمان بردار پادشاه مالی هستند. اهالی زاغه از دیر باز پیرو اسلا
زاغهلغتنامه دهخدازاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه . در 60900گزی جنوب خاوری مراغه و 390500گزی شمال خاوری راه شوسه ٔ شاهین دژ به میاندوآب . منطقه ٔ آن کوهستانی و معتدل ، آب آن از رودخانه ٔ آ
زاغهلغتنامه دهخدازاغه . [ غ َ /غ ِ ] (اِ) آغل . محل نگاهداری گوسفند و گاو. غاری که کوهستانیها در کوه میکنند که در زمستانها محل حیوانات باشد. (فرهنگ نظام ). و رجوع به زاغذ و آغل شود.
زاغهلغتنامه دهخدازاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود از شهرستان همدان . واقع در 11000گزی جنوب باختری قصبه ٔ بهار و 1000گزی جنوب راه همدان به کرمانشاه . منطقه ٔ آن کوهستانی ، سردسیر و مالاریائی و زب
زاغچهلغتنامه دهخدازاغچه . [ چ ِ ] (اِ مصغر) نوعی از کلاغ کوچک است . (از ناظم الاطباء). نوعی از غراب است و از غراب الزرع کوچکتر و منقار و پای آن سرخ است . و خواص آن مثل خواص غراب الزرع است . (فرهنگ نظام ). و رجوع به زاغ ، زاغچ ، زاغی ، زاغ دشتی ، غراب الزیتون ، غراب الزرع شود.
زاغةلغتنامه دهخدازاغة. [ غ َ ] (ع ص ) ج ِ زائغ. قوم زاغة؛ میل کنندگان از حق . (منتهی الارب ). میل کنندگان از حق یعنی روی گردانیدن از حق . (آنندراج ). و رجوع به ناظم الاطباء و زائغ شود.
زاغیةلغتنامه دهخدازاغیة. [ ی َ ] (ع ص ) زن خشنی که خودرا بر مردان اندازد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
زاغه بالالغتنامه دهخدازاغه بالا. [ غ َ ] (اِخ ) قسمت بالای ده زاغه از دهستان حسین آباد واقع در کنار جاده ٔ فعلی است و فاصله آن تا زاغه پائین 3 کیلومتر میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). و رجوع به زاغه و زاغه پائین شود.
زاغه پائینلغتنامه دهخدازاغه پائین . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان دالوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد. واقع در 1000گزی شمال زاغه و 1000گزی شمال راه خرم آباد به بروجرد. در منطقه ای جلگه ای سردسیر و مالاریائی و سکنه ٔ آن <span class="
زاغه انوجلغتنامه دهخدازاغه انوج . [ غ َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر. واقع در 33000 گزی جنوب شهر ملایر و 11000گزی باختر راه ملایر به بروجرد. منطقه ٔ آن جلگه ، معتدل و مالاریائی و زبان سکنه ٔ آن فارسی است . دارا
زاغه بالالغتنامه دهخدازاغه بالا. [ غ َ ] (اِخ ) ده مرکزی بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 32هزارگزی خاور خرم آباد و کنار راه خرم آباد به بروجرد. منطقه ٔ آن کوهستانی ، سردسیر، مالاریائی و زبان سکنه ٔ آن فارسی است . آب این ده از سراب دوکوهه چال خاله تأمین میشود
زاغه پائینلغتنامه دهخدازاغه پائین . [ غ َ ] (اِخ ) قسمت پائین ده زاغه از دهستان حسین آباد واقع در سه کیلومتری زاغه بالا است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). و رجوع به زاغه و زاغه بالا شود.
زاغه بالالغتنامه دهخدازاغه بالا. [ غ َ ] (اِخ ) قسمت بالای ده زاغه از دهستان حسین آباد واقع در کنار جاده ٔ فعلی است و فاصله آن تا زاغه پائین 3 کیلومتر میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). و رجوع به زاغه و زاغه پائین شود.
زاغه پائینلغتنامه دهخدازاغه پائین . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان دالوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد. واقع در 1000گزی شمال زاغه و 1000گزی شمال راه خرم آباد به بروجرد. در منطقه ای جلگه ای سردسیر و مالاریائی و سکنه ٔ آن <span class="
زاغه انوجلغتنامه دهخدازاغه انوج . [ غ َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر. واقع در 33000 گزی جنوب شهر ملایر و 11000گزی باختر راه ملایر به بروجرد. منطقه ٔ آن جلگه ، معتدل و مالاریائی و زبان سکنه ٔ آن فارسی است . دارا
زاغه بالالغتنامه دهخدازاغه بالا. [ غ َ ] (اِخ ) ده مرکزی بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 32هزارگزی خاور خرم آباد و کنار راه خرم آباد به بروجرد. منطقه ٔ آن کوهستانی ، سردسیر، مالاریائی و زبان سکنه ٔ آن فارسی است . آب این ده از سراب دوکوهه چال خاله تأمین میشود
زاغه پائینلغتنامه دهخدازاغه پائین . [ غ َ ] (اِخ ) قسمت پائین ده زاغه از دهستان حسین آباد واقع در سه کیلومتری زاغه بالا است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). و رجوع به زاغه و زاغه بالا شود.
پیرزاغهلغتنامه دهخداپیرزاغه . [ غ َ ] (اِخ ) قریه ای است در 261هزارگزی طهران میان زرین دژ و سلطانیه و بدانجا ایستگاه راه آهن است .
کریزاغهلغتنامه دهخداکریزاغه . [ ک ُ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایرویز بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . کوهستانی و سردسیری است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ییرزاغهلغتنامه دهخداییرزاغه . [ غ َ / غ ِ ] (اِخ ) ایستگاه خط قزوین -زنجان ، میان زرین دشت و سلطانیه ، واقع در 361هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ).