زایجهلغتنامه دهخدازایجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) زایجه لوحه ٔ مربع یا دائره واری است که برای نشان دادن مواضع ستارگان در فلک ، ساخته میشود تا برای بدست آوردن حکم [ طالع ] مولد [ ولادت ، زایش ] و چیزهای دیگر بدان بنگرند. اشتقاق فارسی زایجه از زایش بمعنی مولد است ، س
زایجهفرهنگ فارسی عمیدلوحهای مدور یا مربع که مواضع سیارات و بروج دوازدهگانه در آن نقش بوده و منجم با نگاه کردن در آن احکام نجومی یا طالع مولود را معین میکرده.
زایجهفرهنگ فارسی معین(یِ جِ) (اِ.) 1 - لوحه ای مربع یا گِرد که جای سیارات و بروج دوازده گانه روی آن نقش شده و از آن برای احکام نجومی یا بدست آوردن حکم طالع استفاده می کردند. 2 - شکلی است دارای 123 خانه که از آن حالت ماه و سال و مولود استخراج می شود.
جوجة آشیانه،جوجة لانهnestlingواژههای مصوب فرهنگستانجوجهای که هنوز قادر به پرواز نیست و در آشیانه به سر میبرد
جوجهلغتنامه دهخداجوجه . [ جو ج َ / ج ِ ] (اِ) بر وزن و معنی جوژه است که بچه ٔ ماکیان باشد. (برهان ).- مثل جوجه .- امثال : جوجه را آخر پائیز می شمارند .
جوزهلغتنامه دهخداجوزه . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم دارای 215 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بنشن و انگور و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). از دیه های ور
جوزهلغتنامه دهخداجوزه . [ زَ / زِ ] (اِ) جوجه . جوژه : تا سحر هر شب چنانچون می طپم جوزه ٔ زنده طپد بر بابزن . آغاجی .رجوع به جوجه شود. || غوزه ؛ کشکله . جوزه ٔ پنبه بود که از او پنبه بیرون کنند. گو
زایجه ٔ کیهانلغتنامه دهخدازایجه ٔکیهان . [ ج َ / ج ِ ی ِ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) زایجه ٔ عالم در بوندهشن به اسم زایجه ٔ کیهان است . و در کتب عربی به اصطلاح طالع العالم ذکر شده . (گاه شماری در ایران قدیم تألیف تقی زاده ص <
زایرجه ٔ عالملغتنامه دهخدازایرجه ٔ عالم . [ ی ِ ج َ / ج ِ ی ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زایجه ٔ کیهان . زایجه ٔ عالم . رجوع به زایجه و زایجه ٔ کیهان شود.
احکام موالیدلغتنامه دهخدااحکام موالید. [ اَ م ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دانش زایجه . معرفةالطالع.
زایرجهلغتنامه دهخدازایرجه . [ ی ِ ج َ ] (اِ) زائرجه . زایجه . رجوع به زایجه شود. || کتاب و دفتری که تواریخ مختلفه ٔ اسلامی و یزدگردی و رومی و غیره در آن تطبیق شود : و قد وضع الملک المؤید زایرجة تتضمن مابین التواریخ المتقدمه ، تاریخ الاسلام . (روضة المناظر فی اخبار الاوا
ابن رضوانلغتنامه دهخداابن رضوان . [ اِ ن ُ رِض ْ ] (اِخ ) علی بن رضوان بن علی بن جعفر مصری ، مکنی به ابوالحسن . در آغاز صناعت تنجیم می ورزید و بر راه می نشست و از فال و زایجه ارتزاق میکرد. سپس منطق و طب آموخت و در هیچیک براعتی به دست نکرد و کتبی نیز دارد که بر پایه و اساس علمی و متین نیست معهذا در
حامدلغتنامه دهخداحامد. [ م ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن احمد، مکنی به ابواحمد مروزی ، معروف به زیدی . علاقه ٔ خاص به حدیث زیدبن انیسه داشت پس بدان منسوب شد. ساکن طرطوس بود و به بغداد آمد، و در آنجا از ابورجا محمدبن حمدویه و جز او روایت میکرد و دارقطنی و وراق از او روایت کنند. در کتاب ابن ثلاج
زایجه ٔ کیهانلغتنامه دهخدازایجه ٔکیهان . [ ج َ / ج ِ ی ِ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) زایجه ٔ عالم در بوندهشن به اسم زایجه ٔ کیهان است . و در کتب عربی به اصطلاح طالع العالم ذکر شده . (گاه شماری در ایران قدیم تألیف تقی زاده ص <