زردپیلغتنامه دهخدازردپی . [ زَ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ) نسیج فیبری و محکمی که عضله را با استخوان می پیوندد. رباط . (فرهنگ فارسی معین ).
زردپیفرهنگ فارسی عمیدرشتهها و پیهای زردرنگ در بدن که استخوانها را به هم اتصال و پیوند میدهد؛ رباط.
زردگیلغتنامه دهخدازردگی . [ زَ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازیل است که در بخش خاش شهرستان زاهدان واقع است و 757 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
زردیلغتنامه دهخدازردی . [ زَ ] (حامص ) صفرت و رنگ زرد. (ناظم الاطباء). زرد بودن . رنگ زرد داشتن . اصفر. (فرهنگ فارسی معین ). صفرت . صفت زرد. چگونگی زرد. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا) : زرد است و سپید است و سپیدیش فزون است زردیش برونست و سپیدیش درون است .
جردیلغتنامه دهخداجردی . [ ] (اِخ ) جردیه . قصبه ای است در جنوب الجزایر (= الجزیره ) از کشور الجزایر. جامه های متعدد و تجارتی رایج دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
جرضیلغتنامه دهخداجرضی . [ ج َ ضا ] (ع ص ، اِ) ج ِ جریض ، به معنی غمزده ٔ مشرف بهلاک . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء).
پیوند زردپیtendon transplantationواژههای مصوب فرهنگستانپیوند زدن پیوندینۀ آزاد زردپی به جای بخش آسیبدیدۀ زردپی
hamstringsدیکشنری انگلیسی به فارسیهمسترینگ، عضلات عقب ران، زردپی، زردپی طرفین حفره پشت زانو، زانوی کسی را بریدن
hamstringدیکشنری انگلیسی به فارسیهمسترینگ، عضلات عقب ران، زردپی، زردپی طرفین حفره پشت زانو، زانوی کسی را بریدن
پیوند زردپیtendon transplantationواژههای مصوب فرهنگستانپیوند زدن پیوندینۀ آزاد زردپی به جای بخش آسیبدیدۀ زردپی