۱. [مقابلِ زیبا] بدگل؛ بدنما.
۲. ناپسند.
〈 زشتوزیبا: (ادبی) در بدیع، شعری که یک مصراع آن مدح و مصراع دیگرش ذم باشد، مانند این شعر: زلف است اینکه بر رخ چون گل فکندهای / یا دسته یوشنی است که بر پل فکندهای ـ پوشیدهای تو آن تن سیمین به پیرهن / یا یک تغار ماست بر آن جل فکندهای؛ تحویل.
۱. بدریخت، بدشکل، بدمنظر، بدهیکل، بیریخت، کریه، کریهالمنظر
۲. پچل، بد، سوء، مذموم
۳. ذمیمه، رکیک، سخیف، شنیع، فاحش، قبیح، مستهجن، مکروه
۴. ناپسند، نازیبا، نفرتانگیز، نکوهیده، ننگین ≠ قشنگ