لغتنامه دهخدا
زناج . [ زُن ْ نا ] (اِ) چرب روده ٔ گوسفند را گویند که دنبه و برنج را با هم کوفته در میان آن پر کرده با روغن بریان کرده باشند و به عربی عصیب خوانند و با جیم فارسی هم آمده است . (برهان ) (ناظم الاطباء) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از فرهنگ جهانگیری ). روده ای که بر آن چربی نباشد و ا