دریای زنگبارلغتنامه دهخدادریای زنگبار. [ دَرْ ی ِ زَ گ َ ] (اِخ ) بحر زنج . بحر زنگ . رجوع به بحر زنج ذیل بحر شود.
کرنبیلغتنامه دهخداکرنبی . [ ] (اِخ ) یکی از نقاط بصره و اهوازکه حاکم آنجا علی بن ابان سردار صاحب زنج را بکشت . (ابن اثیر ج 7 ص 100). رجوع به صاحب زنج شود. کرنبا.
قنبلهلغتنامه دهخداقنبله . [ ] (اِخ ) شهری است در زنج در تاریخ بیهق آمده : و نواحی که در ربع معمور عالم هست اول ولایت زنج است که آن را زنگبار خوانند و شهر معظم آن را سفالةالزنج و قنبله خوانند. (تاریخ بیهق ص 17).