زنگویلغتنامه دهخدازنگوی . [ زَ ] (اِخ ) یکی از نجبای ایران معاصر خسرو پرویز. (از فهرست ولف ) : چو آذرگشسب و اگر شیر زیل چو زنگوی گستاخ با شیر و پیل .فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص <span class="hl" dir="ltr"
زنگویلغتنامه دهخدازنگوی . [ زَ ] (اِخ ) یکی از نجبای چین . (از فهرست ولف ) : به چین اندرون بود حسنوی نام دگر سرکشی بود زنگوی نام .فردوسی .
اخترCannaواژههای مصوب فرهنگستانتنها سردۀ اختریان با حدود 50 گونه که بومی مناطق جنوبی امریکای شمالی است
گرمخانه 2saunaواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی ویژه با حرارت زیاد که ورزشکاران و افراد عادی معمولاً برای کاهش وزن از آن استفاده میکنند
سردهgenusواژههای مصوب فرهنگستانهفتمین رتبۀ اصلی در آرایهشناسی موجودات زنده، پایینتر از تیره و بالاتر از گونه
انتخابات زودهنگامsnap electionواژههای مصوب فرهنگستانانتخابات پیش از موعد در نظام مجلسی که به تقاضای رئیس دولت برگزار میشود
کاکایی نوکباریکLarus geneiواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از کاکائیان و راستۀ سلیمسانان با بدن سفید و بالهای سیاه و نوک کوتاه و باریک
زنگویهلغتنامه دهخدازنگویه . [ زَ ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خنج است که در بخش مرکزی شهرستان لار واقع است و 115 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
خستولغتنامه دهخداخستو. [ خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از اکابر چین . (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء) : به چین مهتری بود خستوی نام دگر سرکشی بود زنگوی نام .فردوسی (از فرهنگ جهانگیری ).
زنگویهلغتنامه دهخدازنگویه . [ زَ ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خنج است که در بخش مرکزی شهرستان لار واقع است و 115 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).