مهرگیالغتنامه دهخدامهرگیا. [م ِ ] (اِ مرکب ) مهرگیاه . مقابل زهرگیا : زمین ز لطف تو گر آب یابدی شودی برفق مهرگیا هرچه هست زهر گیاش . سنائی .سرو چون مهرگیا زیرزمین حصن گرفت در حصنش به سواران ثغر بگشائید. خاقا
گیالغتنامه دهخداگیا. (اِ) مخفف گیاه است که علف باشد. (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 308). علف ستوران . (صحاح الفرس ). علف هرزه و خودرو.سبزه . نبات . رستنی . بررسته . گی