زیارتلغتنامه دهخدازیارت . [ رَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش شیروان شهرستان قوچان است که در حدود 3849 تن سکنه دارد و از شش آبادی تشکیل یافته و راه شوسه ٔ قوچان بجنورد از این دهستان می گذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
زیارتلغتنامه دهخدازیارت . [ رَ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان زیارت بخش برازجان شهرستان بوشهر است که 1635 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
زیارتلغتنامه دهخدازیارت . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدآباد است که در بخش فریمان شهرستان مشهد واقع است و 230 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
زیارتلغتنامه دهخدازیارت . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان جمعآبرود است که در بخش مرکزی شهرستان دماوند واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
زیارتلغتنامه دهخدازیارت . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودخانه است که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
زیارتخانهلغتنامه دهخدازیارتخانه . [ رَ ن َ / ن ِ ] (اِمرکب ) محل زیارت . زیارتگاه . جای زیارت : ز خاکش گنبدی عالی برافراخت وز آن گنبد زیارتخانه ای ساخت .نظامی .
زیارتگاهلغتنامه دهخدازیارتگاه . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا است که 1134 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
زیارتگاهلغتنامه دهخدازیارتگاه . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاهکل است که در بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان واقع است و 186 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
زیارتگاهلغتنامه دهخدازیارتگاه . [رَ ] (اِ مرکب ) معروف . (آنندراج ). محل زیارت . جای زیارت کردن . (ناظم الاطباء). مزار. زیارتگه . زیارت جای .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیارتخانه : بر سر دجله گذشته تا مداین خضروارقصر کسری و زیارتگاه سلمان دیده اند. <p class="aut
زیارتگریلغتنامه دهخدازیارتگری . [ رَ گ َ ] (حامص مرکب ) زیارت . زیارة. ملاقات . دیدار کردن : چون نظری چند پسندیده رفت دل به زیارتگری دیده رفت .نظامی .
وارثلغتنامه دهخداوارث . [ رِ ] (اِخ ) (زیارت ...) نام زیارت نامه ای در زیارت حضرت حسین بن علی علیه السلام . (مؤلف ).
زیارت عاشورالغتنامه دهخدازیارت عاشورا. [ رَ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام زیارتنامه ای که به روز عاشورا خوانند. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نام یکی از زیارتنامه های مخصوص حضرت امام حسین (ع ) در روز عاشورا. توضیح آنکه زیارتنامه ها به دو دسته منقسم می شوند یکی آنها که در وقت معین باید خوانده شود
زیارت تمرخانلغتنامه دهخدازیارت تمرخان . [ رَ ت َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باباجانی است که در بخش کلات شهرستان کرمانشاهان واقع است 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
زیارت خاصه رودلغتنامه دهخدازیارت خاصه رود. [ رَ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان استرآبادرستاق است که در بخش مرکزی شهرستان گرگان واقع است و 1030 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
زیارت کردنلغتنامه دهخدازیارت کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دریافتن مقام متبرک یا شخص متبرک . (آنندراج ). اعتمار. زور. زیارة. (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) : اندر بشاورد به ناحیت پارس دو آتشکده است که آنرا زیارت کنند. (حدود العالم ).درراه خدا دو کعبه آمد منزل یک ک
زیارت جاهلغتنامه دهخدازیارت جاه . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرکی است که در بخش شیب آب شهرستان زابل واقع است و 310 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
درزیارتلغتنامه دهخدادرزیارت . [ دَ رَت ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 115 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 6 هزارگزی شمال راه مالرو سبزواران به کروک ، با 200 ت
دره زیارتلغتنامه دهخدادره زیارت . [ دَرْ رَ رَ ] (اِخ )دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 4هزارگزی جنوب سقز و شش هزارگزی طاله جار، با 600 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرواست این ده در دو محل واق
تازه کند آغ زیارتلغتنامه دهخداتازه کند آغ زیارت . [ زَ ک َ دِ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه است که در 21500گزی شمال باختری قره آغاج و 15هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به میانه واقع است . کوهستانی و معتدل است و <s
سرزیارتلغتنامه دهخداسرزیارت . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ارنگه ٔ بخش کرج شهرستان تهران .دارای 259 تن سکنه است . آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات و میوه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
سرزیارتلغتنامه دهخداسرزیارت . [ س َ زیا رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان منگره ٔ بخش الوارگرمسیری شهرستان خرم آباد. دارای 152 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ گرداب . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).