زیربزرگلغتنامه دهخدازیربزرگ . [ ب ُ زُ] (اِ مرکب ) نام پرده ای از موسیقی که در نیمه شب سرایند. (غیاث ) (از آنندراج ). رجوع به زیربزرگان شود.
زربیجارلغتنامه دهخدازربیجار. [ زَ ](اِخ ) دهی از دهستان املش است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان و بر کنار شوسه ٔ املش رودسر واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
زیربزرگانلغتنامه دهخدازیربزرگان . [ ب ُ زُ ] (اِ مرکب ) نام لحنی است از موسیقی . (برهان ) (ناظم الاطباء). زیربزرگان و زیرخورد هر یک لحنی است از موسیقی . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). رجوع به زیرخرد شود.
زیربزرگانلغتنامه دهخدازیربزرگان . [ ب ُ زُ ] (اِ مرکب ) نام لحنی است از موسیقی . (برهان ) (ناظم الاطباء). زیربزرگان و زیرخورد هر یک لحنی است از موسیقی . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). رجوع به زیرخرد شود.