زیرزمینلغتنامه دهخدازیرزمین . [ زی زَ ] (اِ مرکب ) سرداب و خانه ای که در زیر زمین بنا کنند. (ناظم الاطباء). منزل تابستانی در گرمسیرها که در زیر زمین سازند. اطاقها برای نشستن تابستان که در زیر طبقه ٔ اول در زمین حفر کرده سازند. سرداب . سردابه . سرداوه . بادغرد. غرد. خَم . بچکم . (یادداشت بخط مرحو
زیرزمینفرهنگ فارسی عمیدخانهای که در زیر زمین ساخته شود؛ طبقهای از ساختمان که پایینتر از کف حیاط یا خیابان قرار دارد.
زیرزمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام هشتی، سرداب، سردابه، آبانبار، قنات، کاریز، تونل سنگر، پناهگاه، پناهگاه زیرزمینی پستو، انباری، انبار تأسیسات، فاضلاب، محل فاضلاب دخمه، سیاهچال، دهلیز، زندان غار، مغاک، مغار، کهف
مشک زیرزمینلغتنامه دهخدامشک زیرزمین . [ م ُ / م ِ ک ِ رِزَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سعد. (منتهی الارب ) (انجمن آرا). مشک زمین . رجوع به مشک زمین و مشکک شود.
سرداب (زیرزمین)گویش اصفهانی تکیه ای: --------- طاری: sardxuna/ǰirzimini طامه ای: sardâb طرقی: sardow / ǰirzimini کشه ای: ǰirzemini نطنزی: ǰirzemin
سرداب (زیرزمین)گویش کرمانشاهکلهری: sardâw گورانی: sardâw سنجابی: sardâw کولیایی: sardâw زنگنهای: sardâw جلالوندی: sardâw زولهای: sardâw کاکاوندی: sardâw هوزمانوندی: sardâw
زیرزمینیلغتنامه دهخدازیرزمینی . [ زی زَ ] (ص نسبی ) تحت الارضی : اشیاء زیرزمینی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). منسوب به زیر زمین . (فرهنگ فارسی معین ) : در روی زمین ز سگ دوان تروز زیرزمینیان نهان تر. نظامی .- ترن زیرزمین
زیرزمینیفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه در زیر زمین قرار دارد.۲. هرچه که در زیر زمین ساخته شود.۳. اشیا و موادی که از زیر زمین استخراج میشود.
زیرزمینیhypogealواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گیاهی که در هنگام جوانه زدن بذر، لپههای آن در زیر سطح خاک باقی میماند
زیرزمینیلغتنامه دهخدازیرزمینی . [ زی زَ ] (ص نسبی ) تحت الارضی : اشیاء زیرزمینی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). منسوب به زیر زمین . (فرهنگ فارسی معین ) : در روی زمین ز سگ دوان تروز زیرزمینیان نهان تر. نظامی .- ترن زیرزمین
زیرزمینیفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه در زیر زمین قرار دارد.۲. هرچه که در زیر زمین ساخته شود.۳. اشیا و موادی که از زیر زمین استخراج میشود.
زیرزمینیhypogealواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گیاهی که در هنگام جوانه زدن بذر، لپههای آن در زیر سطح خاک باقی میماند
مشک زیرزمینلغتنامه دهخدامشک زیرزمین . [ م ُ / م ِ ک ِ رِزَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سعد. (منتهی الارب ) (انجمن آرا). مشک زمین . رجوع به مشک زمین و مشکک شود.