زیپلغتنامه دهخدازیپ . (انگلیسی ، اِ) نوعی بست ، مرکب از دو نوار قابل انعطاف دارای دندانه های فلزی یا پلاستیکی قابل در هم افتادن که بوسیله ٔ لغزاندن گیره ٔ کشویی در امتداد آنها میتوان آنرا باز یا بسته کرد. با لغزاندن گیره در یک جهت ، نری و مادگی دندانه ها منظماً در هم می افتند و قفل می شوند و
زیپفرهنگ فارسی عمیدنوعی بست برای دوختن به لباس به جای دکمه و جادکمه و آن دونوار یا دوباریکۀ پارچه است که در کنار هرکدام دندانههای فلزی بهاندازههای مختلف قرار دارد و با کشیدن گیرۀ متحرک دندانهها درهم میافتد و با پایین کشیدن گیره دندانهها از هم باز میشود.
زیپفرهنگ فارسی معین[ از انگ . ] (اِ.) وسیله ای است که برای به هم پیوستن دو لبة پارچه ، چرم ، مشماع ، جیر و... به لباس ، چمدان ، ساک و... می دوزند. این وسیله متشکل از دو نوار باریک از جنس پارچة محکم است که از یک قاعده به یکدیگر وصلند و در طول آن ها یک ردیف دندانة منظم فلزی یا پلاستیکی قرار دارد. برای بستن زیپ ، زایدة ک
انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
جی جیلغتنامه دهخداجی جی . (ع اِ صوت ) کلمه ایست که بوسیله ٔ آن شتران را بسوی آب میخوانند. (منتهی الارب ).
زی زیلغتنامه دهخدازی زی . (ع اِ) (از «زی ز») حکایت آواز پریان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به زیزم شود.
جگی جگیلغتنامه دهخداجگی جگی . [ ج ِ ج ِ ] (اِ) لفظی است که در وقت جزع و فزع در طلب و مبالغه و در اخذ گویند و زنان بهنگام لذت مباشرت بر زبان رانند. (برهان ). و رجوع به آنندراج شود. || غبغب و آن گوشتی نرم زیر زنخدان باشد. (غیاث اللغات از سراج ) (آنندراج ).- جگی جگی گاه
زیپتلغتنامه دهخدازیپت . [ پ ِ ] (اِخ ) زی په تس (327 - 279 ق . م .). والی یا پادشاه بی تی نیه که استقلال این مملکت را در زمان جانشینان اسکندر حفظ کرد و شهری ساخت که موسوم به زی په تیه گردید و از حیث ثروت معروف بود. (تاریخ ایر
زیپلنلغتنامه دهخدازیپلن . [ ل َ ] (اِخ ) مخترع آلمانی که در سال 1838 م . در کنستانس متولد شد و بسال 1917 درگذشت . او در جنگ 1863 و همچنین در جنگ فرانسه و آلمان بسال
زیپلنلغتنامه دهخدازیپلن . [ ل َ] (اِ) بالن هدایت شونده ٔآلمان از نوع صلب و سخت که بنام مخترع آن نام گذاری شده است . استخوان بندی این بالن از نوعی آلومینیوم سخت و سبک درست می شده و در آن محفظه هایی با بست ها و قفسه بندیهای طولی تعبیه می شده و در هر یک از این سلولها یک بالن گاز قرار می دادند. گا
zipدیکشنری انگلیسی به فارسیزیپ، زور، نیرو، انرژی، زیپ لباس را کشیدن، زیپ دار کردن، با سرعت و انرژی حرکت کردن
zipsدیکشنری انگلیسی به فارسیزیپ، زور، نیرو، انرژی، زیپ لباس را کشیدن، زیپ دار کردن، با سرعت و انرژی حرکت کردن
زیپتلغتنامه دهخدازیپت . [ پ ِ ] (اِخ ) زی په تس (327 - 279 ق . م .). والی یا پادشاه بی تی نیه که استقلال این مملکت را در زمان جانشینان اسکندر حفظ کرد و شهری ساخت که موسوم به زی په تیه گردید و از حیث ثروت معروف بود. (تاریخ ایر
زیپلنلغتنامه دهخدازیپلن . [ ل َ ] (اِخ ) مخترع آلمانی که در سال 1838 م . در کنستانس متولد شد و بسال 1917 درگذشت . او در جنگ 1863 و همچنین در جنگ فرانسه و آلمان بسال
زیپلنلغتنامه دهخدازیپلن . [ ل َ] (اِ) بالن هدایت شونده ٔآلمان از نوع صلب و سخت که بنام مخترع آن نام گذاری شده است . استخوان بندی این بالن از نوعی آلومینیوم سخت و سبک درست می شده و در آن محفظه هایی با بست ها و قفسه بندیهای طولی تعبیه می شده و در هر یک از این سلولها یک بالن گاز قرار می دادند. گا
زیپولغتنامه دهخدازیپو. [ پ َ / پُو ] (اِ صوت ) اسم صوتی است نظیر زی پنبه که در تصنیفی دیگر (یا همان تصنیف اول ) آمده است : «زیپو زیپو زی پنبه ! دشمن آل پنبه !». (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
زیپولغتنامه دهخدازیپو. [ پ ُ ] (ص ) بی رمق و رقیق و بی رنگ و رو. در مورد آبگوشت بی مزه یا چای کم رنگ و پرآب گویند:«اینکه آب زیپو است ». (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ). کلمه ای با معنی مجهول و عوام از آب زیپو، آبگوشت یا آشی سخت کم گوشت و کم چربی و بی مزه اراده کنند. آبگوشت یاچای یا شربتی کم مایه