لغتنامه دهخدا
سابیزک . [ زَ ] (اِ) بر وزن و معنی سابیزج است که مردم گیاه و لفاح باشد و سابیزج معرب آن است . (برهان ) (آنندراج ). سابیزک صحرائی ، آن مانند آدمی نر و ماده میباشد، خوردنش بیهوشی آرد و ببوئیدن نیز همان عمل کند. (نزهة القلوب ). لقاح اسم عربی است و بفارسی سابیزک نامندو آن ثمر یبر