ترجمه مقاله

سازگار

sāz[e]gār

۱. سازش‌کننده.
۲. موافق؛ هماهنگ؛ سازگر.

۱. آمیزگار، خوشمعاشرت، ملایمطبع
۲. بساز، جور، سازوار، قانع، خرسند، کوک، متجانس ≠ ناسازگار، نامتجانس
۳. مساعد، مناسب، موافق
۴. همآهنگ، همآواز ≠ ناهمآهنگ
۵. گوارا، مهنا

ترجمه مقاله