ترجمه مقاله

سالار

sālār

۱. [عامیانه] دارای ویژگی‌های ممتاز؛ برجسته.
۲. (اسم) بزرگ و مهتر قوم.
۳. (اسم) بزرگ و پیشرو قافله یا لشکر؛ سردار.
۴. (اسم، صفت) (کشاورزی) [قدیمی] دهقان آگاه و کاردیده که به امر آبیاری، وجین کردن و کود دادن زمین رسیدگی کند.
⟨ سالار بار: [قدیمی] رئیس دربار؛ رئیس تشریفات.
⟨ سالار بیت‌الحرام: [قدیمی، مجاز] خاتم انبیا.
⟨ سالار جنگ: فرمانده جنگ؛ فرمانده سپاهیان در جنگ.
⟨ سالار خوان: [قدیمی] خوان‌سالار؛ سفره‌چی؛ سرپرست سفره‌خانه؛ رئیس آشپزخانه.

۱. باشلیق، سپهسالار، سردار، فرمانده
۲. پیر، ریشسفید، کهنسال، مسن
۳. رئیس، سرور، شاه
۴. بزرگ، مهتر
۵. رهبر
۶. ممتاز، برجسته، عالی

ترجمه مقاله