سانیجلغتنامه دهخداسانیج . (اِ) بمعنی سارنج که مرغکی است کوچک و سیاه و به آذربایجان سودان گویند. (اوبهی ). رجوع به سارنج و ساننج و سالنج و سارنگ شود.
سنجلغتنامه دهخداسنج .[ س ِ ] (اِخ ) نام دو قریه است در مروشاهجان و یکی از آن دو را سنج عباد خوانند. (معجم البلدان ). قریه ای است به مرو و از آنجاست حسین بن شعیب بن محمد سنجی .