سایگاهلغتنامه دهخداسایگاه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) محل سایه . جائی که سایه افتاده باشد. مخفف سایه گاه : بجم گفت کای خسته ٔ رنج راه در این سایگاه از چه کردی پناه . اسدی .فروماند خسرو در آن سایگاه <b
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
ماست سویاsoy yoghurtواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای با بافت خامهای که از شیر سویا تهیه میشود و جانشینی است برای پنیر خامهای و خامۀ ترش
نوشابۀ سویاsoya beverage/ soybeverageواژههای مصوب فرهنگستاننوشابهای که غالباً از سویا و محصولات آن تهیه میشود
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
سایگهلغتنامه دهخداسایگه . [ ی َ / ی ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف سایگاه . سایه گاه : ای آنکه فلک ظل درگهت رادر سایگه زینهار دارد. مسعودسعد.رجوع به سایگاه و سایه گاه شود.
سایه گاهلغتنامه دهخداسایه گاه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) نسر. سایبان . جای سایه . محل سایه : یکی بیشه دیدند و آب روان بدو اندرون سایه گاه گوان . فردوسی .جوانی بکردار تابنده ماه نشسته بر آن تخت در س