سباعیلغتنامه دهخداسباعی . [ س ُ عی ی ] (ع ص نسبی ، اِ) نوعی از شعر که هفت مصرع باشد. (آنندراج ) (غیاث ). || آنچه دارای هفت رکن باشد.(اقرب الموارد). || (اِخ ) گاهی هفت فلک یا هفت ستاره مراد باشد. (غیاث ) (آنندراج ). || (ص ) شتر بزرگ دراز. (اقرب الموارد) (آنندراج ).- رجل سبا
سباعیفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه دارای هفت رکن باشد؛ هفتتایی.۲. کلمهای که بنای آن بر هفت حرف باشد؛ هفتحرفی.
شبائحلغتنامه دهخداشبائح . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) چوبهاست که در پالان در عرض گذارند. (منتهی الارب ). چوبهایی است که از طرف عرض پالان کار گذارند. (از اقرب الموارد).
شباعلغتنامه دهخداشباع . [ش ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شبعان : تراهم سباعاً اذا کانوا شباعاً؛ درنده یابی ایشان را اگر سیر باشند. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به شَبْعان شود.
شباةلغتنامه دهخداشباة. [ ش َ ] (ع اِ) عقرب تازه متولدشده یا عقربی است زرد. (اقرب الموارد). کژدم زردرنگ . (منتهی الارب ). || نیش کژدم . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || تیزی هر چیزی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): شباةالرمح ؛ سرنیزه . (دهار). || هر دو جانب سر کفش . (منتهی ا
شبگاهلغتنامه دهخداشبگاه . [ ش َ ] (اِ مرکب ) شبانگاه . شوگاه . یعنی آنجا که شب کنند. || وقت درآمدن شب . || جای باش گوسفندان ومنزل و محل آسایش چارپایان . (ناظم الاطباء). شوغا.
صالح سباعیلغتنامه دهخداصالح سباعی . [ل ِ ح ِ س ِ ] (اِخ ) صالح بن محمدبن صالح سباعی . یکی ازفضلای مصر. مولد وی بسال 1154 هَ . است . وی تحصیلات خود را در جامع ازهر بپایان رساند. او راست : «شرح الفتوحات المکیة» و «شرح حکم السکندری » و «شرح منظومة الاسماء الحسنی » تأ
احزابلغتنامه دهخدااحزاب . [ اَ ] (اِخ ) ابن اسید المقری . نام ابورهم سباعی است . رجوع به ابورهم احزاب بن اسید... شود.
خماسیلغتنامه دهخداخماسی . [ خ ُ سی ی ] (ع ص نسبی ) پنجی . آنچه پنج واحد از یک چیز دارد.- غلام خماسی ؛ کودک پنج شبری و گویند غلام سداسی یا سباعی ، زیرا که چون از پنج شبر تجاوز کرده رجل است نه غلام . (منتهی الارب ).- کلمه ٔ خماسی ؛ کلمه ا
راغب السباعیلغتنامه دهخداراغب السباعی . [ غ ِ بُس ْ س ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن صالح سباعی . از متصوفان مصر بود و در دانشگاه الازهر تحصیلات خود را بپایان رسانید. قصیده ٔ غرایی درطریقه ٔ خلوتیه دارد که یک مصراع مطلع آن این است :«بدأت ببسم اﷲ و الحمد معلناً».(از اعلام زرکلی چ <span class="hl" dir=
راغب السباعیلغتنامه دهخداراغب السباعی . [ غ ِ بُس ْ س ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن صالح سباعی . از متصوفان مصر بود و در دانشگاه الازهر تحصیلات خود را بپایان رسانید. قصیده ٔ غرایی درطریقه ٔ خلوتیه دارد که یک مصراع مطلع آن این است :«بدأت ببسم اﷲ و الحمد معلناً».(از اعلام زرکلی چ <span class="hl" dir=
صالح سباعیلغتنامه دهخداصالح سباعی . [ل ِ ح ِ س ِ ] (اِخ ) صالح بن محمدبن صالح سباعی . یکی ازفضلای مصر. مولد وی بسال 1154 هَ . است . وی تحصیلات خود را در جامع ازهر بپایان رساند. او راست : «شرح الفتوحات المکیة» و «شرح حکم السکندری » و «شرح منظومة الاسماء الحسنی » تأ