سبحاتلغتنامه دهخداسبحات . [ س ُ ب ُ ] (ع اِ) جایهای سجود. (منتهی الارب ). مواضع سجود. (از منتهی الارب ).- سبحات وجه اﷲ ؛ انوار اوست و جلالت وی تعالی شأنه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) : لو کشفت عن وجهه لاحرقت سبحات وجهه ما اد
سبحاتفرهنگ فارسی معین(سُ بُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ سبحه . 2 - انوار الهی ، جلال و عظمت خدای تعالی . (?(سبحان (سُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پاکیزه کردن . 2 - به پاکی یاد کردن خداوند. ؛ ~ الله الف - خداوند پاک و منزه از عیب و نقص است . ب - کلمه ای است از برای شگفتی و تعجب .
شبهاتلغتنامه دهخداشبهات . [ ش ُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ شبهة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یکی از مباحث مهم اصول فقه بحث در شبهات است و در آنجا اغلب مرادف با شک و تردید و مقابل با ظن و قطع آمده است و اقسامی دارد:- شبهات بدویه ؛ که حکمی ندارد.- شب
سبعیاتلغتنامه دهخداسبعیات . [ س َ عی یا ] (اِخ ) در شعر زیر منظور سبعه ٔ معلقه است : این قصیده ز جمع سبعیات ثامنه ست از غرائب اشعارازدر کعبه گر درآویزندکعبه بر من فشاندی اشعار. ؟رجوع به سبعه ٔ معلقات و اصحاب سبعه ٔ معلقات شود
سابحاتلغتنامه دهخداسابحات . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سابحة. رجوع به سابحة شود. || کشتیها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ارواح مؤمنان . (اقرب الموارد). ارواح مؤمنان که به آسانی بیرون کرده شوند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ارواح المؤمنین تخرج بسهولت . (تاج العروس ). || ستارگان . (ا
سبحة اللـهفرهنگ فارسی عمیدجلال خداوند.⟨ سبحات وجهاللـه: [قدیمی] جلال و عظمت باریتعالی؛ انوار الهی.
تسلیخلغتنامه دهخداتسلیخ . [ ت َ ] (اِ) سجاده و جانماز را گویند و به این معنی با شین نقطه دار هم آمده است .(برهان ) (از ناظم الاطباء). سجاده است که فارسی آن جای نماز است و این لغت چون غیرمشهور است در اشعار به مناسبت تشبیه ، تسبیح خوانده اند و مرکز لام را با، تصور کرده اند. شمس فخر اصپهانی در لغ
متعلقلغتنامه دهخدامتعلق . [ م ُ ت َ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ) درآویزنده به چیزی . (آنندراج ). آویزان . (ناظم الاطباء). || علاقه دارنده و آویزان و آویخته و ملحق شده و پیوند شده و اتصال یافته . (ناظم الاطباء). بازبسته . وابسته : و از هیچ رو فائده رسان را فائده نمیداند و نفع را
حقیقتلغتنامه دهخداحقیقت . [ ح َقی ق َ ] (ع اِ) چیزی که بطور قطع و یقین ثابت است . حقیقت اسم است برای چیزی که در محل خود مستقر باشد. (از تعریفات جرجانی ). تاء در حقیقت برای تأنیث نیست بلکه برای نقل از صفت به اسم است مانند تاء علامت .- حقیقت شدن ؛ ثابت شدن . محقق شد
صبح ازللغتنامه دهخداصبح ازل . [ ص ُ ح ِ اَ زَ ] (اِخ ) نام او میرزا یحیی فرزند میرزا عباس از مردم نور مازندران و مؤسس فرقه ٔ ازلیان است . ازلیان و بهائیان دو فرقه اند که پیشوای هر یک از این دو دسته خود را جانشین سیدعلی محمد باب شیرازی میدانند. چنانکه میدانیم سیدعلی محمد در <span class="hl" dir=