سبزی پلولغتنامه دهخداسبزی پلو. [ س َ پ ُل َ / لُو ] (اِ مرکب ) پلویی که با سبزی پزند. پلو که در آن انواعی از سبزیهای خوردنی بریزند و پزند. نانخورشی است مرکب از برنج و سبزی . || سبزی ِپلو (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )، سبزی که خاص پلو است . انواعی از سبزی خوردنی که خاص
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهدز بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 24 هزارگزی جنوب باختر دهدز. هوای آن گرم و دارای 60 تن سکنه است . آب آنجا از رود کارون تأمین میشود. محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع در 26 هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 10 هزارگزی خاوری راه تابستان رو شوشتر به بندقیر. کنار باختری رود گرگر. هوای آن گرم و دارای <span c
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] (حامص ) حالت و چگونگی سبز. منسوب بسبز، همچون سیاهی و سفیدی که منسوب بسیاه و سفید است . (برهان ) (آنندراج ) : دگر ره چو سبزی درآمد بشاخ سهی سرو را گشت میدان فراخ . نظامی .این رنگ به سبزی میزند؛ برنگ س
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در هفت هزار و پانصد گزی شمال خاوری مهاباد و 6 هزار و پانصد گزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . هوای آن معتدل و دارای 225 تن سکنه است . آ
پلوهاگویش تهرانیسبزی پلو ماهی، مرصع پلو، عدس پلو، باقالی پلو، زرشک پلو مرغ، تهچین، بریونی، قیمه پلو، آبگوشت، چلو گوشت، عدسی
پلولغتنامه دهخداپلو. [ پ ُ ل َ / لُو ] (اِ) طعامی است که از برنج کنند و در آن گوشت و کشمش و خرما و مانند آن با ادویه کنند و آن را اقسام است . اگر با یکی از حبوبات مانند عدس و باقلی و لوبیا وماش پخته شده باشد با اضافه ٔ آن کلمه عدس پلو و باقلی پلو و لوبیاپلو
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهدز بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 24 هزارگزی جنوب باختر دهدز. هوای آن گرم و دارای 60 تن سکنه است . آب آنجا از رود کارون تأمین میشود. محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع در 26 هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 10 هزارگزی خاوری راه تابستان رو شوشتر به بندقیر. کنار باختری رود گرگر. هوای آن گرم و دارای <span c
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] (حامص ) حالت و چگونگی سبز. منسوب بسبز، همچون سیاهی و سفیدی که منسوب بسیاه و سفید است . (برهان ) (آنندراج ) : دگر ره چو سبزی درآمد بشاخ سهی سرو را گشت میدان فراخ . نظامی .این رنگ به سبزی میزند؛ برنگ س
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در هفت هزار و پانصد گزی شمال خاوری مهاباد و 6 هزار و پانصد گزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . هوای آن معتدل و دارای 225 تن سکنه است . آ
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهدز بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 24 هزارگزی جنوب باختر دهدز. هوای آن گرم و دارای 60 تن سکنه است . آب آنجا از رود کارون تأمین میشود. محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع در 26 هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 10 هزارگزی خاوری راه تابستان رو شوشتر به بندقیر. کنار باختری رود گرگر. هوای آن گرم و دارای <span c
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] (حامص ) حالت و چگونگی سبز. منسوب بسبز، همچون سیاهی و سفیدی که منسوب بسیاه و سفید است . (برهان ) (آنندراج ) : دگر ره چو سبزی درآمد بشاخ سهی سرو را گشت میدان فراخ . نظامی .این رنگ به سبزی میزند؛ برنگ س
سبزیلغتنامه دهخداسبزی . [ س َ ] دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در هفت هزار و پانصد گزی شمال خاوری مهاباد و 6 هزار و پانصد گزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . هوای آن معتدل و دارای 225 تن سکنه است . آ