سبقت جستنلغتنامه دهخداسبقت جستن . [ س ِ ق َ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) پیشی جستن . پیش افتادن خواستن : مروت نیست سبقت جستن از کوتاه پروازان وگرنه نامه ام پیش از کبوتر میتواند شد.صائب (از آنندراج ).
سبقتلغتنامه دهخداسبقت . [ س ِ ق َ ] (از ع ، مص ) از مصادر مجعول است و در زبان عربی بجای آن سبق استعمال کنند. (از مجله ٔ دانشکده ادبیات تبریز). پیشی گرفتن . (غیاث ). مبادرت . تبادر. پیشی .
سبکثلغتنامه دهخداسبکث . [ ] (اِخ ) شهرکیست از چاچ [ بماوراءالنهر ] و از آن کمانهای چاچی خیزد و جائی خرم است و بسیارنعمت و آبادان . (حدود العالم ).
سبقتفرهنگ فارسی عمید۱. پیشی؛ تقدم.۲. پیشدستی.۳.پیشروی.⟨ سبقت جستن: (مصدر لازم) پیشی جستن.⟨ سبقت گرفتن: (مصدر لازم) پیشی گرفتن؛ پیش افتادن.
سبقتفرهنگ فارسی معین(س قَ) [ ازع . ] (مص ل .) پیشی گرفتن ، تقدم جستن . (?(سبق دادن ( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) درس دادن .
anticipatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی شده، پیش بینی کردن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، جلوانداختن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر
anticipatingدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی، پیش بینی کردن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، جلوانداختن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر
anticipatesدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی می کند، پیش بینی کردن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، جلوانداختن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر
سبقتلغتنامه دهخداسبقت . [ س ِ ق َ ] (از ع ، مص ) از مصادر مجعول است و در زبان عربی بجای آن سبق استعمال کنند. (از مجله ٔ دانشکده ادبیات تبریز). پیشی گرفتن . (غیاث ). مبادرت . تبادر. پیشی .
سبقتفرهنگ فارسی عمید۱. پیشی؛ تقدم.۲. پیشدستی.۳.پیشروی.⟨ سبقت جستن: (مصدر لازم) پیشی جستن.⟨ سبقت گرفتن: (مصدر لازم) پیشی گرفتن؛ پیش افتادن.
سبقتفرهنگ فارسی معین(س قَ) [ ازع . ] (مص ل .) پیشی گرفتن ، تقدم جستن . (?(سبق دادن ( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) درس دادن .
سبقتلغتنامه دهخداسبقت . [ س ِ ق َ ] (از ع ، مص ) از مصادر مجعول است و در زبان عربی بجای آن سبق استعمال کنند. (از مجله ٔ دانشکده ادبیات تبریز). پیشی گرفتن . (غیاث ). مبادرت . تبادر. پیشی .
سبقتفرهنگ فارسی عمید۱. پیشی؛ تقدم.۲. پیشدستی.۳.پیشروی.⟨ سبقت جستن: (مصدر لازم) پیشی جستن.⟨ سبقت گرفتن: (مصدر لازم) پیشی گرفتن؛ پیش افتادن.
ایستگاه تلاقیـ سبقتwayside station, crossing station, roadside station, non-junction stationواژههای مصوب فرهنگستاننیمایستگاهی که اغلب برای سبقتگیری قطار تندرو از قطار کندرو یا برای آزاد کردن مسیر حرکت دو قطار مقابل مورد استفاده قرار میگیرد