ترجمه مقاله

سبک

sabok

۱. [مقابلِ گران و سنگین] خفیف؛ کم‌وزن: ◻︎ هرکه را کیسه گران، سخت گرانمایه بُوَد / هر‌که را کیسه سبک، سخت سبکسار بُوَد (منوچهری: ۳۰).
۲. چست؛ چالاک؛ چابک.
۳. (قید) [مجاز] راحت؛ آسان: ◻︎ از فراز آمدی سبک به نشیب / رنج بینی که بر شوی به فراز (مسعودسعد: ۲۵۱).
۴. دارای وزنی کمتر از انتظار.
۵. ویژگی غذای زودهضم.
۶. [مقابلِ سخت] ویژگی آبی که نمک دارد.
۷. [مجاز] بی‌اهمیت.
۸. [عامیانه] ویژگی رفتار مخالف هنجار؛ بدون وقار و سنگینی؛ جلف.
۹. [مجاز] خوش‌یمن؛ مبارک: دست سبک.
۱۰. [مجاز] آسان؛ کم‌زحمت.
۱۱. ویژگی وسیله‌ای که در قیاس با انواع دیگر آن دارای وزن، گنجایش، یا تجهیزات کمتری است: اسلحهٴ سبک.
۱۲. [قدیمی] شتابان: ◻︎ به‌تندی سبک دست بردن به تیغ / به دندان برد پشت دست دریغ (سعدی: ۱۴۷).
۱۳. [قدیمی] خوار و خفیف.
⟨ سبک‌سنگین کردن: ‹سبک‌وسنگین کردن›
۱. چیزی را با دست تکان دادن و سبک و سنگینی آن را آزمودن.
۲. [مجاز] بها و ارزش چیزی را دید زدن.
۳. [مجاز] خوب و بد چیزهایی را سنجیدن و چیزهای خوب را بر‌گزیدن.

۱. خفیف، کموزن ≠ ثقیل، سنگین، گران، وزین
۲. لطیف
۳. بیوقار، بیوقر، جلف ≠ موقر
۴. سبکبار
۵. بیغم، راحت
۶. شتابان، به سرعت، بلافاصله، فورتند، زود، سریع
۷. نازک
۸. رقیق، آبکی، تنک
۹. آرام، آهسته، یواش

شیوه، سایاگ

ترجمه مقاله