ستردگیلغتنامه دهخداستردگی . [ س ِ ت ُ دَ / دِ ] (حامص ) عمل سترده شدن . رجوع به ستردن و سترده شدن شود.
ناستردهلغتنامه دهخداناسترده . [ س ِ ت ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سترده نشده . محوناشده . رجوع به سترده شود.
مجلوملغتنامه دهخدامجلوم . [م َ ] (ع ص ) موی سترده . (منتهی الارب ). هن مجلوم ؛ کس موی سترده شده . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || بریده و سترده شده . (ناظم الاطباء).