۱. لجاج کردن.
۲. گردنکشی.
۳. نافرمانی کردن: ◻︎ در کارها بتا «ستهیدن» گرفتهای / گشتم ستوه از تو من از بس که بستهی (ابوشعیب: شاعران بیدیوان: ۱۶۶)، ◻︎ به دشت نبرد آن هزبر دلیر / سکیزد چو گور و ستیهد چو شیر (دقیقی: ۱۱۳)، ◻︎ تو نکوکار باش تا برهی / با قضا و قدر چرا ستهی (سنائی۱: ۹۲).
۱. ستیز کردن، ستیزیدن، لجاج کردن، ستهیدن، جدال کردن
۲. نافرمانی کردن، گردنکشی کردن ≠ مطیع بودن