سختگیر، سختگیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیگذشت، جدی، خشن، دشوارگیر، سرسخت، عنیف، مقرراتی ≠ سهلگیر، مسامحهکار ۲. مشکلپسند، دیرپسند
شخترلغتنامه دهخداشختر. [ ش َ ت ُ ] (ع اِ) شختور. شختورة. کشتی بزرگ . ج ، شخاتیر. (از دزی ج 1 ص 733).
سختگیردیکشنری فارسی به انگلیسیaustere, exacting, exigent, hardheaded, inclement, pertinacious, rigid, rugged, squeamish, stern, stickler, strait, strait-laced, strict, tough, unbending, uncharitable
سختگیرفرهنگ فارسی معین( ~ .) (ص فا.) 1 - آن که بر دیگران سخت می گیرد.2 - باریک بین ،دقیق . 3 - حریص . 4 - بهانه گیر.