۱. رنج؛ زحمت.
۲. محکمی.
۳. دشواری.
۴. [قدیمی، مجاز] فقر؛ تنگدستی.
۵. وجود نمکهای قلیایی خاکی در آب.
〈 سختی کشیدن: (مصدر لازم)
۱. رنج بردن؛ زحمت کشیدن.
۲. تحمل فقر و تنگدستی کردن.
۱. آزار، اشکال، بلا، تعب، تعسر، تندی، تنگی، ثقل، خشونت، دشواری، رنج، زجر، زحمت، سختی، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاری، محکمی، محنت، مرارت، مشقت، مصیبت ≠ آسانی، سستی
۲. فقر، تنگدستی