سردابهلغتنامه دهخداسردابه . [ س َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) سرداب است که خانه ٔ زیر زمین باشد و خانه ٔ تابستانی بسیار سرد. (برهان ). خانه ای که در زیر زمین سازند و حوض آب سرد دارد و در گرمی تابستان آنجا خواب و استراحت کنند. (انجمن آرای ناصری ). خانه ای که برای سرد
سردابیهلغتنامه دهخداسردابیه .[ س َ بی ی َ ] (اِخ ) طایفه ای از غلات دوازده امامیان که منتظر خروج مهدی هستند از سردابی که در ری است و هر بامداد جمعه پس از نماز اسبی لگام کرده بدانجا برند و سه بار گویند یا امام بسم اﷲ. (یادداشت مؤلف ).
سرداوهلغتنامه دهخداسرداوه . [ س َ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) سرداب و سردابه . (آنندراج ). بدان کلمات رجوع شود. لهجه ای است در سردابه که در جنوب خراسان نیز متداول است .