سردسیرلغتنامه دهخداسردسیر. [ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ولایتی که آب و هوای آن بسیار سرد بود. مقابل گرم سیر. (آنندراج ). دیولاخ . (فرهنگ اسدی ) (صحاح الفرس ). منزل تابستانی در زمین مرتفع. ضد گرمسیر. (ناظم الاطباء). ییلاق . (یادداشت مؤلف ) : قاین جایی سردسیر است . (حدود ا
سردسیرفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ گرمسیر] سرزمینی که هوای آن سرد باشد؛ ییلاق؛ جای سرد.۲. (صفت) بسیار سرد.
جانکی سردسیرلغتنامه دهخداجانکی سردسیر. [ ن َ ی ِ س َ سی ] (اِخ ) شعبه ای از طایفه ٔ هفت لنگ بختیاری و دارای شعب زیر است : جلیلی ، معمودی ، ریگی ، بارزی ، هلوسعد، شیاسی ، سوتک ، بوگر. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
بویراحمد سردسیرلغتنامه دهخدابویراحمد سردسیر. [ بُو ی ِ اَ م َ دِ س َ ] (اِخ )یکی از دهستانهای کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است . این دهستان در شمال خاوری بهبهان و در جنوب دهستان دشمن زیاری واقع شده است . موقعیت طبیعی دهستان ، کوهستانی ، هوای آن سردسیر و مالاریایی است . این دهستان از <span class="hl" dir="l
بهمئی سردسیرلغتنامه دهخدابهمئی سردسیر. [ ب َ م َ س َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است . این دهستان از شمال بدهستان بهمئی سرحدی ، از خاور به دهستان طیبی سرحدی ، از جنوب بدهستان طیبی گرم سیر و از باختر به بخش جانکی محدود است و هوای آن معتدل و اغلب ارتفاعات آن دارای معدن گچ اس
جانکی سردسیرلغتنامه دهخداجانکی سردسیر. [ ن َ ی ِ س َ سی ] (اِخ ) شعبه ای از طایفه ٔ هفت لنگ بختیاری و دارای شعب زیر است : جلیلی ، معمودی ، ریگی ، بارزی ، هلوسعد، شیاسی ، سوتک ، بوگر. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
بویراحمد سردسیرلغتنامه دهخدابویراحمد سردسیر. [ بُو ی ِ اَ م َ دِ س َ ] (اِخ )یکی از دهستانهای کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است . این دهستان در شمال خاوری بهبهان و در جنوب دهستان دشمن زیاری واقع شده است . موقعیت طبیعی دهستان ، کوهستانی ، هوای آن سردسیر و مالاریایی است . این دهستان از <span class="hl" dir="l
بهمئی سردسیرلغتنامه دهخدابهمئی سردسیر. [ ب َ م َ س َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است . این دهستان از شمال بدهستان بهمئی سرحدی ، از خاور به دهستان طیبی سرحدی ، از جنوب بدهستان طیبی گرم سیر و از باختر به بخش جانکی محدود است و هوای آن معتدل و اغلب ارتفاعات آن دارای معدن گچ اس
شیاسیلغتنامه دهخداشیاسی . [ ](اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ جانکی سردسیر هفت لنگ . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75). رجوع به جانکی سردسیر شود.
جانکی سردسیرلغتنامه دهخداجانکی سردسیر. [ ن َ ی ِ س َ سی ] (اِخ ) شعبه ای از طایفه ٔ هفت لنگ بختیاری و دارای شعب زیر است : جلیلی ، معمودی ، ریگی ، بارزی ، هلوسعد، شیاسی ، سوتک ، بوگر. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
بویراحمد سردسیرلغتنامه دهخدابویراحمد سردسیر. [ بُو ی ِ اَ م َ دِ س َ ] (اِخ )یکی از دهستانهای کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است . این دهستان در شمال خاوری بهبهان و در جنوب دهستان دشمن زیاری واقع شده است . موقعیت طبیعی دهستان ، کوهستانی ، هوای آن سردسیر و مالاریایی است . این دهستان از <span class="hl" dir="l
بهمئی سردسیرلغتنامه دهخدابهمئی سردسیر. [ ب َ م َ س َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است . این دهستان از شمال بدهستان بهمئی سرحدی ، از خاور به دهستان طیبی سرحدی ، از جنوب بدهستان طیبی گرم سیر و از باختر به بخش جانکی محدود است و هوای آن معتدل و اغلب ارتفاعات آن دارای معدن گچ اس