سردوشیلغتنامه دهخداسردوشی . [س َ ] (اِ مرکب ) پارچه ای باریک که نظامیان بر دو دوش جامه دوزند و روی آن درجه ٔ نظامی را نصب کنند. پاگون . (فرهنگ فارسی معین ).
سردوشیفرهنگ فارسی عمیدنوار پارچهای باریکی که روی دوش لباس نظامیان دوخته میشود برای تعیین درجۀ آنان؛ پاگون.
تَرَک سردایشیquench crackingواژههای مصوب فرهنگستانترک قابلرؤیت با لبههای تیز و عرض یکنواخت که به علت انجام عملیات حرارتی نامناسب و نیز روشهای سردایش نادرست به وجود میآید
شیردوشلغتنامه دهخداشیردوش . (نف مرکب )دوشنده ٔ شیر. آنکه شیر دوشد. (فرهنگ فارسی معین ).- ماشین شیردوش ؛ ماشینی که شیر را از پستان گاو و گوسفند بدوشد. (فرهنگ فارسی معین ).|| (اِ مرکب ) گاودوش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به همین عنوان شود.