ترجمه مقاله

سرزنده

sarzende

۱. سر‌حال؛ سرخوش؛ شادمان؛ بانشاط.
۲. [قدیمی] معروف؛ نامدار.
۳. [قدیمی] متنفذ.
۴. [قدیمی] سردسته.
۵. [قدیمی] بزرگ‌تر صنف یا طایفه؛ سرجنبان.

۱. بانشاط، دلبهنشاط، زندهدل، سرحال، سرخوش ≠ افسرده، بیدل و دماغ، پکر، گرفته، دلمرده
۲. سرحلقه، سرخیل، سردسته، سلسلهجنبان

ترجمه مقاله