شریعتلغتنامه دهخداشریعت . [ ش َ ع َ ] (ع اِ) جای به آب درآمدن و کناره ٔ آبی که خلایق از آنجا آب خورند. (غیاث اللغات ). || جوی بزرگ . (غیاث اللغات ). رجوع به شریعة شود. || قانونی که پیغمبران از جانب خداوند عالم بر مردمان آورده اند و وخشوربند و وخشورپند و وخشورنهاد نیز گویند. (ناظم الاطباء). راه
سرحدلغتنامه دهخداسرحد. [ س َ ح َدد / ح َ ] (اِ مرکب ) حد فاصل در زمین مشترک . (آنندراج ) (از بهار عجم ). از: سر + حد. مرز. ثغر: تونل و تالخزه دو ده است اندر میان کوه نهاده است بر سرحد میان چگل و خلخ . (حدود العالم ).چو آمد به سرحد
سرعتلغتنامه دهخداسرعت . [ س ُ ع َ ] (ع اِمص ) سرعة. شتاب . مولانا یوسف بن مانع در شرح نصاب نوشته اند که فی الحقیقت معنی سرعت شتاب نیست زیرا که شتاب ترجمه ٔ عجلت است و معنی شتاب زود کردن کاری است . و فرق میان سرعت و عجلت آن است که سرعت عمل بسیار کردن است در زمان اندک و عجلت شتاب کاری است پیش ا
سرحدفرهنگ فارسی عمید۱. مرز؛ کرانه.۲. خط، نشان، و علامتی که زمین یا ملکی را از زمین و ملک دیگر جدا کند.۳. مرز کشور.
نشانگر سرعت حقیقیtrue airspeed indicatorواژههای مصوب فرهنگستانابزاری که سرعت هوایی حقیقی را نشان میدهد
پایش رفتاری ناوگانfleet performance monitoringواژههای مصوب فرهنگستانپایش مؤلفههای پروازی خلبانان ناوگان، از قبیل سرعت هوایی و آهنگ صعود و آهنگ نزول در محدودة مجاز، از طریق استفادة محرمانه از ثبّاتهایی که دسترسی به آنها آسان است
سرعت نمودهindicated airspeedواژههای مصوب فرهنگستانسرعت هوایی اندازهگیریشده با لولۀ پیتوت و روزنۀ ایستا که در هواگَردهای قدیمی اثر خطای نصب ادوات در آن تصحیح نمیشود و در هواگَردهای جدید برخی از خطاها در آن بهکمک رایانۀ پرواز (CADC) تصحیح میشود
سرعتلغتنامه دهخداسرعت . [ س ُ ع َ ] (ع اِمص ) سرعة. شتاب . مولانا یوسف بن مانع در شرح نصاب نوشته اند که فی الحقیقت معنی سرعت شتاب نیست زیرا که شتاب ترجمه ٔ عجلت است و معنی شتاب زود کردن کاری است . و فرق میان سرعت و عجلت آن است که سرعت عمل بسیار کردن است در زمان اندک و عجلت شتاب کاری است پیش ا
سرعتفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ کندی] شتاب؛ تندی و تیزی.۲. (اسم) (فیزیک) مسافت طیشده در واحد زمان که با کیلومتر، متر بر ثانیه، سال نوری و امثال آن سنجیده میشود.
سرعتدیکشنری فارسی به انگلیسیcelerity, clip, dispatch, expedition, fastness, fleetness, haste, promptness, quickness, rapidity, speed, speediness, swiftness, velocity
سرعتلغتنامه دهخداسرعت . [ س ُ ع َ ] (ع اِمص ) سرعة. شتاب . مولانا یوسف بن مانع در شرح نصاب نوشته اند که فی الحقیقت معنی سرعت شتاب نیست زیرا که شتاب ترجمه ٔ عجلت است و معنی شتاب زود کردن کاری است . و فرق میان سرعت و عجلت آن است که سرعت عمل بسیار کردن است در زمان اندک و عجلت شتاب کاری است پیش ا
واحد سرعتلغتنامه دهخداواحد سرعت . [ ح ِ دِ س ُ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی است که برای سنجش سرعت حرکت اجسام به کار میرود. واحد سرعت یا واحد تندی در دستگاه S.G.C سانتیمتر در ثانیه است و آن
سرعتفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ کندی] شتاب؛ تندی و تیزی.۲. (اسم) (فیزیک) مسافت طیشده در واحد زمان که با کیلومتر، متر بر ثانیه، سال نوری و امثال آن سنجیده میشود.
صباسرعتلغتنامه دهخداصباسرعت . [ ص َ س ُ ع َ ] (ص مرکب ) در تندروی به مانند باد صبا. تندرو. بشتاب رو : صباسرعتی رعدبانگ ادهمی که بر برق پیشی گرفتی همی . (بوستان ).رجوع به صبا و رجوع به صباصفت شود.