سرکارلغتنامه دهخداسرکار. [ س َ ] (اِ مرکب ) کارفرما در کاری . (یادداشت مؤلف ). کارفرما و صاحب اهتمام کاری . (آنندراج ). کارفرما. (ناظم الاطباء) : و امور متعلق به قورچیان را ریش سفید سرکار مزبور که عالیجاه قورچی باشی است . (تذکرةالملوک چ 2</sp
سرکارفرهنگ فارسی عمید۱. کارفرما؛ کارگزار؛ مباشر؛ ناظر؛ پیشکار.۲. کلمۀ احترام که در خطاب به کسی میگویند.
سرکارفرهنگ فارسی معین(سَ) (اِمر.) 1 - کلمه ای که به عنوان احترام به اشخاص گویند: سرکار آقا، سرکار خانم . 2 - سرکار عنوان رسمی درجه داران و افسران تا ردة سرهنگی .
حسن آباد سرکارلغتنامه دهخداحسن آباد سرکار. [ ح َ س َ دِ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل در 6 هزارگزی شمال بنجار و یک هزارگزی مالرو جلال آباد به زابل . جلگه و گرم معتدل است . 413 تن سکنه ٔ فارسی و بلوچی دارد. آب آن از رو
حسین آباد سرکارلغتنامه دهخداحسین آباد سرکار. [ ح ُ س ِ دِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقعدر سی هزارگزی جنوب خوسف سر راه مالرو عمومی قیس آباد. ناحیه ای است واقع در جلگه ، گرمسیر. دارای 30 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب م
سرکارآبادلغتنامه دهخداسرکارآباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . دارای 361 تن سکنه است . آب آن از رودخانه و قنات و چشمه . محصول آن غلات ، چغندر و نخود است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
سرکاریلغتنامه دهخداسرکاری . [ س َ ] (حامص مرکب ) داروغگی . || سربراهی کار. || ممتازی . || اهتمام . || سرانجام امری . (غیاث ) (آنندراج ).- سرکاری کردن ؛ کارفرمایی و رسیدگی به کاری کردن .
سرکاریزلغتنامه دهخداسرکاریز. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . دارای 577 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، میوه جات . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سرکارآبادلغتنامه دهخداسرکارآباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . دارای 361 تن سکنه است . آب آن از رودخانه و قنات و چشمه . محصول آن غلات ، چغندر و نخود است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
سرکاریلغتنامه دهخداسرکاری . [ س َ ] (حامص مرکب ) داروغگی . || سربراهی کار. || ممتازی . || اهتمام . || سرانجام امری . (غیاث ) (آنندراج ).- سرکاری کردن ؛ کارفرمایی و رسیدگی به کاری کردن .
سرکاریزلغتنامه دهخداسرکاریز. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . دارای 577 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، میوه جات . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
حسن آباد سرکارلغتنامه دهخداحسن آباد سرکار. [ ح َ س َ دِ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل در 6 هزارگزی شمال بنجار و یک هزارگزی مالرو جلال آباد به زابل . جلگه و گرم معتدل است . 413 تن سکنه ٔ فارسی و بلوچی دارد. آب آن از رو
حسین آباد سرکارلغتنامه دهخداحسین آباد سرکار. [ ح ُ س ِ دِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقعدر سی هزارگزی جنوب خوسف سر راه مالرو عمومی قیس آباد. ناحیه ای است واقع در جلگه ، گرمسیر. دارای 30 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب م
علی آباد سرکارلغتنامه دهخداعلی آباد سرکار. [ ع َ دِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ عمومی زاهدان . ناحیه ای است جلگه و گرمسیر، و دارای <sp