ترجمه مقاله

سرکش

sarke(a)š

۱. [مجاز] گردنکش؛ یاغی؛ نافرمان.
۲. [قدیمی، مجاز] توانا؛ قوی؛ زورمند: ◻︎ منم سرکشی گفت از ایران‌سپاه / چو شب تیره شد بازماندم ز شاه (فردوسی: ۶/۴۲۶).
۳. [قدیمی، مجاز] سرافراز.

بدرام، بدرفتار، تخس، چموش، طاغی، عاصی، عصیانگر، طغیانگر، فرمانناپذیر، گردنکش، لجامگسیخته، مارد، متجاسر، متمرد، ناجم، نافرمان، وحشی، یاغی ≠ رام

ترجمه مقاله