سریدنلغتنامه دهخداسریدن . [ س ُ دَ ] (مص ) لغزیدن . سُرخوردن . از سطحی مایل به پستی نشسته بزیر لغزیدن . (یادداشت مؤلف ).
شریدنلغتنامه دهخداشریدن . [ ش َ دَ ] (مص ) تراویدن و ترشح کردن . (ناظم الاطباء). تراویدن . (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (از برهان ): ضرو؛ شریدن خون از جراحت . (تاج المصادر بیهقی ). || چکیدن . (ناظم الاطباء). || روان شدن و جاری گشتن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). شاریدن . (یادداشت مؤلف ):
شریدنلغتنامه دهخداشریدن . [ ش ُرْ ری دَ ] (مص ) جاری شدن و روان گشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به شَریدَن شود. || ریختن آب و جز آن پی درپی و بدون فاصله . (از آنندراج ) (از برهان ) (ناظم الاطباء). پیاپی ریختن آب و مانند آن از ناودان یا جای دیگر و بر این قیاس شران ؛ یعنی پیاپی روان و ریزان ، و آواز
سپردنلغتنامه دهخداسپردن . [ س ِ / س َ پ َ / پ ُ دَ ] (مص ) طی کردن و راه رفتن . (برهان ) (آنندراج ). طی کردن مسافت . رفتن راه : بکامی سپرد از ختا تا ختن بیک تک دوید از بخارا به وخش . <p clas
سپردنلغتنامه دهخداسپردن . [ س ِ پ َ / پ ُ دَ ] (مص ) (از: سپر = سپار + دن ، پسوند مصدری ) اسپاردن . سپاردن . سپردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چیزی پیش کسی امانت گذاشتن و تسلیم کردن . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ). واگذاشتن . بازگذاشتن . تحویل دادن <span cla
بیرون سریدنلغتنامه دهخدابیرون سریدن . [ س ُ دَ ] (مص مرکب )به خارج سر خوردن . رجوع به سریدن و سر خوردن شود.
یکسریدنلغتنامه دهخدایکسریدن . [ ی َ / ی ِ س َ دَ ] (مص جعلی مرکب ) مجتمع گردیدن به جایی . (آنندراج ). رجوع به یکسر و یکسره شود.
بیرون سریدنلغتنامه دهخدابیرون سریدن . [ س ُ دَ ] (مص مرکب )به خارج سر خوردن . رجوع به سریدن و سر خوردن شود.