سریمفرهنگ فارسی عمیدفلزی شبیه آهن، قابل تورق، و مفتول شدن که در مقابل حرارت با شعلۀ درخشان میسوزد و از آن توری چراغ درست میکنند.
سرمserumواژههای مصوب فرهنگستانمایعی که پس از جدا شدن بخش منعقدشدۀ خون یعنی یاختههای خونی و فیبرینوژن باقی میماند
سیرملغتنامه دهخداسیرم . [ رُ ] (ا) تسمه و دوالی باشد سفید که چشمه ٔ آن را کنده باشند بجهت آنکه نرم شود و از آن بند شمشیر کنند و بند کارد و خنجر و شکاربند پرندگان شکاری نیز سازند. (برهان ) (آنندراج ). دوال سفید که چشمه ٔ آن راکنده باشند تا نرم شود. (فرهنگ رشیدی ) :
شریملغتنامه دهخداشریم . [ ش َ ](ع ص ، اِ) شرم زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زن مفضاة که هر دو شرمش یکی شده باشد. (ناظم الاطباء). آن زن که راه گذر بول و کودکش یکی شده باشد. (مهذب الاسماء). به معنی شروم است . (منتهی الارب ). رجوع به شریق و شروم شود. || ابزاری مانند اره جهت چوب تراشی .
سپرملغتنامه دهخداسپرم . [ س ِ پ َ رَ / س َ رَ ] (اِ) مخفف سپرغم است که نوعی از ریحان باشد. (برهان ) (آنندراج ) : در و کوه و بیابان پر ز سپرم کِه و مِه خسرو ودرویش خرم . زراتشت بهرام .در آن جمعی نشس
دشمن شدنلغتنامه دهخدادشمن شدن . [ دُم َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عداوت پیدا کردن . مقابل دوست شدن . کینه و خصومت یافتن با کسی : اگر این بنده آن شرایط درخواهد تمام ... همه ٔ این خدمتکاران بر من بیرون آیند و دشمن من شوندی . (تاریخ بیهقی ).کسی کز خدمتت دوری کند هیچ بر او د
طاقلغتنامه دهخداطاق . (اِ) سقف محدب . آسمانه . درونسو یا جانب انسی سقف . سقفی چون خرپشته کرده . عقد (طاق بنا). (منتهی الارب ) : به یک دست ایوان یکی طاق دیدز دیده بلندی او ناپدید. فردوسی .همه خانه سرگین بد از گوسفندیکی طاق بر پ
تسریملغتنامه دهخداتسریم . [ ت َ ] (ع مص )پاره پاره کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).