سرینگاهلغتنامه دهخداسرینگاه . [ س ُ ] (اِ مرکب ) نشستنگاه هرکسی . (ناظم الاطباء). نشستنگاه . (رشیدی ) (برهان ) (آنندراج ). || تخت پادشاهان خصوصا. (برهان ).
سرپناهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اقامتگاه، مسکن ۲. پناهگاه، مامن، حفاظ، جانپناه ۳. خانه، کاشانه، خانهمحقر، آلونک، کلبه
سرپناهbus shelterواژههای مصوب فرهنگستانسازهای در ایستگاه حملونقل عمومی برای محافظت مسافران در برابر اوضاع نامساعد جوّی که ممکن است دارای محل نشستن نیز باشد
بطیء، کند، کندروفرهنگ مترادف و متضاد۱. چالاک، زرنگ، فرز ۲. به سرعت، شتابان، فورسرین ۳. کفل، کپل، سرون، سرینگاه، نشیمنگاه، ورک، باسن