سعانینلغتنامه دهخداسعانین .[ س َ ] (معرب ، اِ) بر جمع. عیدی است مر ترسایان را یک هفته پیش از عید فِصْح و در آن روز با چلیپای خودبیرون می آیند. لغت سریانی است معرب و گفته اند واحد آن سعنون است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عید ترسایان .(مهذب الاسماء). سعانین آخرین یکشنبه است اندر روزه ٔبزرگ ایشان
سعانینفرهنگ فارسی معین(سَ) [ معر. ] (اِ.) عیدی که مسیحیان در روز یکشنبة قبل از عید فصح برگزار می کنند.
شعانینلغتنامه دهخداشعانین . [ ش َ ] (ع اِ) شاخه ها. اغصان : عیدالشعانین ؛ یکشنبه شاخها. (یادداشت مؤلف ). || عیدی است یک هفته پیش از فصح . آخرین یکشنبه صوم الاربعین . صوم الکبیر. (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ). معرب از عبرانی است . (از اقرب الموارد). یکی از اعیاد است . (تمدن اسلامی جرجی زید
شهنانلغتنامه دهخداشهنان . [ ] (اِخ ) قریه ای است نیم فرسنگی کمتر میانه ٔ جنوب و مغرب شهر داراب . (فارسنامه ٔ ناصری ).
سحنونلغتنامه دهخداسحنون . [ س َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن سلیمان بن احمدبن ابی بکر مداوی . قبر او در بنی وعزان که قبیله ای است بنواحی و نشریس و مشهور است و زائران از پی تحصیل برکت نور او بزیارت او روند. او در قرن یازدهم هجری بسر میبرد و در ملیانه فقه آموخت . او راست : مفید المحتاج علی المنظومة الم
سحنونلغتنامه دهخداسحنون . [ س َ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن عبدالحکیم بن عمران الاوسی الدکالی مالکی مقری نحوی مکنی به ابوالقاسم و ملقب به صدرالدین . از او علی بن مختار حدیث شنیده است . او امامی عارف به مذهب بود و در شوال سال 695 هَ. ق . به اسکندریه بسن متجاوز از هش
سحنونلغتنامه دهخداسحنون . [ س َ ] (اِخ ) عبدالسلام بن سعیدبن حبیب بن حسان بن هلال بن بکاربن ربیعه ٔ تنوخی ملقب به سحنون و مکنی به ابوسعید. فقیهی مالکی است . بر ابن قاسم و ابن وهب و اشهب علم آموخت ، سپس ریاست علمی مغرب بدو منتهی شد. اصل او از حمص است . قضاوت قیروان یافت و مردم مغرب بقول او استن
سباسبلغتنامه دهخداسباسب . [ س َ س ِ ] (اِخ ) عیدی است ترسایان را. (مهذب الاسماء). روز عید جاهلیت که یوم السباسب گویند. (آنندراج ). ایام سعانین : یحیون بالریحان یوم السباسب . (نابغه ). (از اقرب الموارد). و در سعانین آرد:سعانین عیدی است نصاری را یک هفته پیش از فصح و مشهور
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیین بصریین میرفت . نیای بزرگ وی سلمان از موالی عبدالمل»بن مروان بود. در طبقات سیوطی از طبقات زبیدی نقل شده که در مدح ا