سغدیلغتنامه دهخداسغدی . [ س ُ ] (ص نسبی ) منسوب به سغد که نام سرزمینی است در آسیای مرکزی و بدانها منسوب است زبان ، خط ماه . لغات سغدی . زبان سغدی . زبان قدیم سمرقند است این زبان بوسیله ٔ اسناد و ادبیات وسیع خود که هم در سرزمین اصلی سغد بدست آمده و هم در بسیاری از مستعمرات سغدی که در همه ٔ آسی
سغدیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به سُغد.۲. از مردم سُغد.۳. (اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که اکنون تقریباً از میان رفته است: ◻︎ بریشمنوازان سغدیسرود / به گردون برآورده آواز رود (نظامی۵: ۹۵۱).
هاشم سغدیلغتنامه دهخداهاشم سغدی . [ ش ِ م ِس ُ ] (اِخ ) شاگرد ابوبکر وراق ترمذی (محمدبن عمر الحکیم الترمذی از مشایخ صوفیه ). اصلش از سغد سمرقند بود. وی سخنان استاد و پیر خود ابوبکر وراق را پیوسته به یاد داشت و از آن نقل میکرد. از جمله از قول ابوبکر گفته است که : سخن افزونی ، دل را سخت کند. تصفیه ع
علی سغدیلغتنامه دهخداعلی سغدی . [ ع َ ی ِ س ُ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمد سغدی حنفی . فقیه بود و در سال 461 هَ . ق . در بخارا درگذشت . نسبت او به «سغد» از نواحی سمرقند است . او راست : 1- النتف فی الفتاوی . <span class="hl" dir="ltr
سغدیانهلغتنامه دهخداسغدیانه . [ س ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) پیمانه ٔ شراب . (آنندراج ). || (ص نسبی ) منسوب بسغد : با جنگ سغدیانه و با بالغ و کباب آمد بخان چاکر خود خواجه با صواب . عماره ٔ مروزی .بنشان بتارم
چنگ سغدیانهلغتنامه دهخداچنگ سغدیانه . [ چ َ گ ِ س ُ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی چنگ بوده است : بنشان بطارم مر ترک خویش رابا چنگ سغدیانه و با بالغ و کدو.عماره .
هاشم سغدیلغتنامه دهخداهاشم سغدی . [ ش ِ م ِس ُ ] (اِخ ) شاگرد ابوبکر وراق ترمذی (محمدبن عمر الحکیم الترمذی از مشایخ صوفیه ). اصلش از سغد سمرقند بود. وی سخنان استاد و پیر خود ابوبکر وراق را پیوسته به یاد داشت و از آن نقل میکرد. از جمله از قول ابوبکر گفته است که : سخن افزونی ، دل را سخت کند. تصفیه ع
علی سغدیلغتنامه دهخداعلی سغدی . [ ع َ ی ِ س ُ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمد سغدی حنفی . فقیه بود و در سال 461 هَ . ق . در بخارا درگذشت . نسبت او به «سغد» از نواحی سمرقند است . او راست : 1- النتف فی الفتاوی . <span class="hl" dir="ltr
علی حنفیلغتنامه دهخداعلی حنفی . [ ع َ ی ِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمد سغدی حنفی . رجوع به علی سغدی شود.
سغدیانهلغتنامه دهخداسغدیانه . [ س ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) پیمانه ٔ شراب . (آنندراج ). || (ص نسبی ) منسوب بسغد : با جنگ سغدیانه و با بالغ و کباب آمد بخان چاکر خود خواجه با صواب . عماره ٔ مروزی .بنشان بتارم
هاشم سغدیلغتنامه دهخداهاشم سغدی . [ ش ِ م ِس ُ ] (اِخ ) شاگرد ابوبکر وراق ترمذی (محمدبن عمر الحکیم الترمذی از مشایخ صوفیه ). اصلش از سغد سمرقند بود. وی سخنان استاد و پیر خود ابوبکر وراق را پیوسته به یاد داشت و از آن نقل میکرد. از جمله از قول ابوبکر گفته است که : سخن افزونی ، دل را سخت کند. تصفیه ع
علی سغدیلغتنامه دهخداعلی سغدی . [ ع َ ی ِ س ُ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمد سغدی حنفی . فقیه بود و در سال 461 هَ . ق . در بخارا درگذشت . نسبت او به «سغد» از نواحی سمرقند است . او راست : 1- النتف فی الفتاوی . <span class="hl" dir="ltr