سفسطیفرهنگ فارسی معین(سَ فْ سَ) [ ع . ] (ص نسب .) سو - فسطایی ،منسوب به سفسطه ، آن که سفسطه کند (پیرو مکتب سوفسطایی ).
قیاس سفسطیلغتنامه دهخداقیاس سفسطی . [ س ِ س َ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاسی است که مرکب از مقدمات وهمی باشد و آن یکی از صناعات خمس است . (از فرهنگ فارسی معین ). قیاس مغاطلی . قیاس سوفسطایی .
سفسطةلغتنامه دهخداسفسطة. [ س َ س َ طَ ] (ع اِ) سخن روی اندود. (مهذب الاسماء). || (اصطلاح فلسفه ) قیاسی است مرکب از وهمیات و غرض ازآن مغلوب ساختن خصم است . (از اقرب الموارد). در اصطلاح علوم منطقی قیاس سفسطی بقیاسی میگویند که مرکب ازمقدمات وهمی باشد و آن یکی از صناعات خمس است . رجوع شود به مغالط
سفسطهفرهنگ فارسی عمیداستدلال و قیاس باطل و مغالطه برای دگرگون نشان دادن حقایق؛ انکار حسیات و بدیهیات.
قیاس سفسطیلغتنامه دهخداقیاس سفسطی . [ س ِ س َ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاسی است که مرکب از مقدمات وهمی باشد و آن یکی از صناعات خمس است . (از فرهنگ فارسی معین ). قیاس مغاطلی . قیاس سوفسطایی .
قیاس مغالطیلغتنامه دهخداقیاس مغالطی . [ س ِ م ُ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قیاس سفسطی . رجوع به قیاس سفسطی و قیاس سوفسطی شود.
قیاس سوفسطاییلغتنامه دهخداقیاس سوفسطایی . [ س ِ سو ف َ / ف ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به قیاس سفسطی شود.
مغالطلغتنامه دهخدامغالط. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) سوفسطایی . سفسطی . ج ، مغالطین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغالطه شود.
سفسطةلغتنامه دهخداسفسطة. [ س َ س َ طَ ] (ع اِ) سخن روی اندود. (مهذب الاسماء). || (اصطلاح فلسفه ) قیاسی است مرکب از وهمیات و غرض ازآن مغلوب ساختن خصم است . (از اقرب الموارد). در اصطلاح علوم منطقی قیاس سفسطی بقیاسی میگویند که مرکب ازمقدمات وهمی باشد و آن یکی از صناعات خمس است . رجوع شود به مغالط
قیاس سفسطیلغتنامه دهخداقیاس سفسطی . [ س ِ س َ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاسی است که مرکب از مقدمات وهمی باشد و آن یکی از صناعات خمس است . (از فرهنگ فارسی معین ). قیاس مغاطلی . قیاس سوفسطایی .