سفیدبختلغتنامه دهخداسفیدبخت . [ س َ / س ِ ب َ ] (ص مرکب )خوش نصیب و نیک بخت . (غیاث ) (آنندراج ). در تداول زنان ، آنکه شوی او را سخت دوست دارد. (یادداشت مؤلف ).
سفیدبختیلغتنامه دهخداسفیدبختی . [ س َ / س ِ ب َ ] (حامص مرکب ) سپیدبختی . خوشبختی . خوش اقبالی . نیکبختی ؛ مقابل سیاه بختی ، بدبختی . (فرهنگ فارسی معین ).
سفیدبختیلغتنامه دهخداسفیدبختی . [ س َ / س ِ ب َ ] (حامص مرکب ) سپیدبختی . خوشبختی . خوش اقبالی . نیکبختی ؛ مقابل سیاه بختی ، بدبختی . (فرهنگ فارسی معین ).
پیشانیبلندفرهنگ مترادف و متضاد۱. اقبالمند، بلنداختر، خوششانس، خوشطالع، سفیدبخت، نیکبخت ۲. پیشانیسیاه، بداقبال
luckyدیکشنری انگلیسی به فارسیخوش شانس، خوشبخت، خوش اقبال، خوشحال، خوش یمن، خجسته، بختیار، بانوا، خوش قدم، سفیدبخت
luckiestدیکشنری انگلیسی به فارسیخوشبخت ترین، خوش شانس، خوشبخت، خوش اقبال، خوشحال، خوش یمن، خجسته، بختیار، بانوا، خوش قدم، سفیدبخت
سفیدبختیلغتنامه دهخداسفیدبختی . [ س َ / س ِ ب َ ] (حامص مرکب ) سپیدبختی . خوشبختی . خوش اقبالی . نیکبختی ؛ مقابل سیاه بختی ، بدبختی . (فرهنگ فارسی معین ).