سفیدگر

sefidgar

معنی

کسی که ظرف‌های مسی را قلع‌اندود و سفید می‌کند؛ رویگر؛ سفیدکار.

مترادف

رویگر، مسگر

جست‌وجوی دقیق

سفیدگر

لغت‌نامه دهخدا

سفیدگر. [ س َ / س ِ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه ظرفهای مسین را سفید کند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).

سفیدگر

فرهنگ فارسی عمید

کسی که ظرف‌های مسی را قلع‌اندود و سفید می‌کند؛ رویگر؛ سفیدکار.

سفیدگر

فرهنگ فارسی معین

( ~ . گَ)(ص شغل .)آن که ظرف های مسین را سفید کند.

جست‌وجوی هم‌آوا

سفیدپر

لغت‌نامه دهخدا

سفیدپر. [ س َ / س ِپ َ ] (اِ مرکب ) نوعی از پشه ٔ کلان است . (آنندراج ).

صفدر

فرهنگ فارسی عمید

۱. برهم‌زنندۀ صف دشمن در روز جنگ؛ صف‌شکن. ٢. [مجاز] دلیر؛ جنگاور.

صفدر

صفدر. [ ص َ دَ ](اِخ ) یکی از شعرای هندوستان و از اهالی بلگرام بروایتی ساندی است . و در فرخ آباد درگذشته ، از او است :چشم دارم که روم جانب سلطان نجف سرمه ٔ دیده کنم خاک بیابان نجف .(از قاموس الاعلام ترکی ).

صفدر

لغت‌نامه دهخدا

صفدر. [ ص َ دَ ] (اِخ ) دهی جزء بخش جعفرآباد شهرستان ساوه . جلگه و معتدل است . دارای 53 تن و آب آن از قنات است . محصول آنجا غلات ، پنبه ، بنشن . شغل اهالی زراعت ، گله داری . راه مالرو دارد. قشلاق عده ای از ایل به فدادی است . (فرهنگ جغرافیائی

صفدر

لغت‌نامه دهخدا

صفدر. [ ص َ دَ ] (اِخ ) لقب علی علیه السلام است ، و درتداول این لقب غالباً بدنبال حیدر آید : روشن و صافی و بی قرار تو گفتی هست مگر ذوالفقار حیدر صفدر. مسعودسعد.شیر خدا و صفدر میدان و بحر جودجان بخش در نماز و جه