سقاقلوسلغتنامه دهخداسقاقلوس . [ س َ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی موت عضو و بطلان حس باشد. (آنندراج ) (برهان ). ورمی است که عضو را فاسد کند و حس آن عضو ببرد. (بحر الجواهر). رجوع به شقاقلوس شود.
شقاقلوسلغتنامه دهخداشقاقلوس . [ ش ِ ق ِ ] (معرب ، اِ) این کلمه مصحف لفظ یونانی سفاکلوس است و آنرا موت یا فساد عضوی خشک گویند. فساد عضو با نماندن حس ، چون حس برجای بود غانغرایا باشد. موت موضعی . (یادداشت مؤلف ).