شهلابلغتنامه دهخداشهلاب . [ ش َ ] (اِخ ) نام ملکی است که روباه ِ آنجا درازمو باشد.(غیاث ) (از آنندراج ). شاید دگرگون شده ٔ سقلاب باشد.
کندرلغتنامه دهخداکندر. [ ک ُ دَ ] (اِخ ) نام پادشاه سقلاب که به یاری افراسیاب آمد. (ناظم الاطباء) : ز سقلاب چون کندر شیرمردچو بیورد کاتی سپهر نبرد.فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 4 ص
شنینةلغتنامه دهخداشنینة. [ ش ُ ن َ ن َ ] (اِخ ) بطنی است از عقیل . || نام پدر سقلاب قاری مصری . (منتهی الارب ).
نسرین نوشلغتنامه دهخدانسرین نوش .[ ن َ ] (اِخ ) نام دختر پادشاه سقلاب بوده که بهرام گور او را به نکاح آورده است . (آنندراج ) : دخت سقلاب شاه نسرین نوش ترک چینی طرازرومی پوش . نظامی .|| نام پادشاه اسکلاونیا که به بهرام گورزن داد و اسکلاو