سماطانلغتنامه دهخداسماطان . [ س ِ ](ع اِ) دو دسته از درخت و مردم . (ناظم الاطباء). تثنیه ٔ سماط در حال رفعی . رجوع به سماط و سماطین شود.
سماطینلغتنامه دهخداسماطین . [ س َ ] (اِ) قالی وپلاس . || پارچه ٔ خشن . || اطاقی که در اطرافش آینه نصب کرده باشند. (ناظم الاطباء).
سماطینلغتنامه دهخداسماطین . [ س ِ طَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ سماط، دورویه . دو رسته از درختان و مردم . (از غیاث ) (آنندراج ) : دورویه سماطین آراسته نشینندگان جمله برخاسته . نظامی .رجوع به سماط و سماطان شود.
شمطانلغتنامه دهخداشمطان . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَشمَط و شَمطاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اشمط و شمطاء شود.
صمتانلغتنامه دهخداصمتان . [ ص ِم ْ م َ ] (اِخ ) پدر درید و عم او که مالک است . (منتهی الارب ). میدانی در مجمع الامثال آرد: گویند الصمتان ، صمه ٔ جشمی پدر درید و جعدبن شماخ است و این بدان ماند که گویند العمران و القمران و دواسم را مقارن آورده اند بدان جهت که صمة جعد را در اینجا بکشت و پس از زما
صمتانلغتنامه دهخداصمتان . [ ص ِم ْ م َ ] (اِخ ) نام جائی است و صمه ٔ جشمی در آن مکان به قتل رسیده است . (معجم البلدان ). رجوع به کلمه ٔ فوق شود.
سماطینلغتنامه دهخداسماطین . [ س ِ طَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ سماط، دورویه . دو رسته از درختان و مردم . (از غیاث ) (آنندراج ) : دورویه سماطین آراسته نشینندگان جمله برخاسته . نظامی .رجوع به سماط و سماطان شود.