سنجندهلغتنامه دهخداسنجنده . [ س َ ج َ دَ / دِ ] (نف ) که سنجد. که به سنجش درآرد. رجوع به سنجیدن شود. || وزان . کشنده . وزن کننده . رجوع به سنجیدن شود.
سنجندگیلغتنامه دهخداسنجندگی . [ س َ ج َ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی سنجنده . رجوع به سنجنده شود.
سنجندگیلغتنامه دهخداسنجندگی . [ س َ ج َ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی سنجنده . رجوع به سنجنده شود.
دانش سنجفرهنگ فارسی عمیدآنکه میزان و اندازۀ علم و دانش کسی را بسنجد؛ سنجندۀ دانش؛ آنکه سنجش علم کند.