سنجهلغتنامه دهخداسنجه . [ س َ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) (از: سنج ، سنجیدن + هَ ، پسوند نسبت و آلت ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سنجه . سنگی را گویند که چیزها بدان وزن کنند. (برهان ). سنگی که بر آن چیزها را در ترازو وزن کنند. (غیاث ). سنگ ترازو. (دهار). سنگ
سنجهلغتنامه دهخداسنجه . [ س ُ ج َ ] (ع اِ) سیاهی سپیدی آمیخته . ج ، سُنج . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سنجهلغتنامه دهخداسنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام اولکایی و ملکی است و در آنجا رودخانه ٔ عظیمی است ، گویند پلی بر آن رودخانه بسته اند از یک طاق . (برهان ). شهرکی است بشام ، خرم و به نزدیک وی پلی است که اندر همه ٔ جهان ازآن نیکوتر و از آن عجب تر پل نیست . (حدود العالم ).
سنجهلغتنامه دهخداسنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام دیوی است از دیوان مازندران . (از برهان ). نام یکی از دیوان مازندران است . (جهانگیری ). برحسب روایت شاهنامه از دیوان سرزمین مازندران بوده است که بدست رستم کشته شده است : نه ارژنگ ماندم نه دیو سفیدنه سنجه نه پولاد غن
شنجةلغتنامه دهخداشنجة. [ ش َ ن ِ ج َ ] (ع ص )ید شنجة؛ ضیقةالکف . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || دستی انجوغ گرفته . (مهذب الاسماء).
پشنجهلغتنامه دهخداپشنجه . [ پ / پ ِ ش َ ج َ / ج ِ ] (اِ) بشنجه . افزاری جولاهگان را از دسته ٔ گیاهی یا موی و مانند آن که بدان آهار بر جامه کنند. افزاری باشد که [ شومالان ] جولاهگان بدان آهار بر تانه مالند و آن دسته ٔ گیاهی بود
همسنجیisometryواژههای مصوب فرهنگستاننگاشتی از یک فضای سنجهای به فضای سنجهای دیگر بهطوریکه فاصلة دو نقطه از فضای سنجهای اول با فاصلة نگارههای آنها در فضای سنجهای دوم برابر است
نشانگر عملکردperformance indicatorواژههای مصوب فرهنگستانسنجهای که چگونگی عملکرد را نشان میدهد متـ . سنجة عملکرد performance measurement
دمسنجهلغتنامه دهخدادمسنجه . [ دُ س َ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) دمسنجک . عایشه ٔ لب جو. دم جنبانک . (یادداشت مؤلف ) : سیمرغ به دمسنجه پنجه نکند رنجه او کبک گه لنجه من باز گه جولان . خاقانی .و رجوع به دم
مرداسنجهلغتنامه دهخدامرداسنجه . [ م ُ س َج َ ] (اِخ ) لقب ابوبکر محمدبن مبارک بن محمدبن مبارک بن محمدبن مرداسنجه از مردم بغداد است و از ابوالخطاب نصربن احمدبن بطرقاری سماع دارد و سمعانی گوید ازوسماع احادیث بسیار کردم و به سال 437 که او را ترک گفتم در بغداد زنده ب
تختهسنجهboard ruleواژههای مصوب فرهنگستانتکهچوبی تخت که مقیاس حجمی برحسب بوردفوت (board foot) متناظر با طول و عرض و ضخامت چوب ارهشده بر آن حک شده است
زیستسنجهbiometrics 1واژههای مصوب فرهنگستانهر خصوصیت زیستی یا فیزیکی که با رایانه قابل اندازهگیری و بازشناسی خودکار باشد