سنگریزه ناکلغتنامه دهخداسنگریزه ناک . [ س َ زَ / زِ ] (ص مرکب ) رملی و ریگی و جایی که دارای سنگ ریزه باشد. (ناظم الاطباء): حیرة مضروسه ، ارض محصاة، ارض محصبه ؛ زمینی سنگ ریزناک . (منتهی الارب ).
سنگریزهلغتنامه دهخداسنگریزه . [ س َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ریگ و رمل و خرده سنگ و پاره سنگ . (ناظم الاطباء). حَصی ̍. (منتهی الارب ). حصباة، حصاة. (دهار). کَنکَث . (دهار). حصباء. (نصاب الصبیان ) (منتهی الارب ) : صحرا ریگ و سنگریزه بسیار داشت
قضضلغتنامه دهخداقضض . [ ق َ ض َ ] (ع اِ) سنگریزه که شکسته و ریزه گردد. || سنگریزه ٔ خرد. || خاک که بر فرش نشیند. || جمیع: جاء القوم قضضهم ؛ ای جمیعهم . || (ص ) سنگریزه ناک : طعام قضض ؛ طعام سنگریزه ناک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
شئزلغتنامه دهخداشئز. [ ش َ ءِ ] (ع ص ) جای درشت سنگریزه ناک . بمعنی شأز. (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
محصاةلغتنامه دهخدامحصاة. [ م َ ] (ع ص ) زمین سنگریزه ناک . (منتهی الارب ). زمینی باسنگریزه . (مهذب الاسماء).
شئیسلغتنامه دهخداشئیس . [ ش َ ] (ع ص ) لغتی است در شأس . (از اقرب الموارد). جای سخت و سنگریزه ناک . رجوع به شَاءْز و شأس شود.
استقضاضلغتنامه دهخدااستقضاض . [ اِ ت ِ] (ع مص ) سنگریزه ناک شدن جای . || درشت یافتن خوابگاه فلان . (تاج المصادر بیهقی ). درشت آمدن .
سنگریزهلغتنامه دهخداسنگریزه . [ س َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ریگ و رمل و خرده سنگ و پاره سنگ . (ناظم الاطباء). حَصی ̍. (منتهی الارب ). حصباة، حصاة. (دهار). کَنکَث . (دهار). حصباء. (نصاب الصبیان ) (منتهی الارب ) : صحرا ریگ و سنگریزه بسیار داشت
سنگریزهلغتنامه دهخداسنگریزه . [ س َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ریگ و رمل و خرده سنگ و پاره سنگ . (ناظم الاطباء). حَصی ̍. (منتهی الارب ). حصباة، حصاة. (دهار). کَنکَث . (دهار). حصباء. (نصاب الصبیان ) (منتهی الارب ) : صحرا ریگ و سنگریزه بسیار داشت