سنگلهلغتنامه دهخداسنگله . [ س َ گ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) نانی باشد که از آرد گاورس و ارزن پزند. (برهان ). نانی که ازگاورس پزند. (فرهنگ رشیدی ). نان گاورسین . (اوبهی ). نان گاورس و یا ارزن . (از ناظم الاطباء) : گفتم که ارمنیست مگر
شنگلهلغتنامه دهخداشنگله . [ ش َ گ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) مطلق خوشه را گویند اعم از خوشه ٔ خرما و انگور و گندم و جو. (برهان ) (از فرهنگ نظام ) (جهانگیری ). زنگله . چلازه . خوشه های خرد انگور و خرما که از مجموع آنهاخوشه ٔ بزرگ شکل گیرد. (یادداشت مؤلف ) <span class=
شنگیلهلغتنامه دهخداشنگیله . [ ش ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) نامی است که در آستارا به وشات دانه دهند. رجوع به ازملک شود. (یادداشت مؤلف ).
شنگلهفرهنگ فارسی عمید۱. ریشۀ پرده و دستار و جامه.۲. خوشه.۳. خوشۀ جو یا گندم.۴. خوشۀ انگور.۵. خوشۀ خرما: ◻︎ درخت خرما صد خار زشت دارد و خشک / اگر دو شنگله خرمای خوب و تر دارد (ناصرخسرو: ۲۷۹).
ابوذرلغتنامه دهخداابوذر. [ اَ ذَرر ] (اِخ ) کشی ، خراسانی . منوچهری در بیت ذیل نامی از این شاعر خراسانی کشی برده است :در خراسان بوشعیب و بوذر آن ترک کشی و آن صبور پارسی و آن رودکی ّچنگ زن .و در لغت نامه ٔ اسدی بیت ذیل از ابوذر آمده است شاهد کلمه ٔ سنگله :گفتم که ارمنی است مگر خ
گندمینلغتنامه دهخداگندمین . [ گ َدُ ] (ص نسبی ) منسوب به گندم . از گندم : گفتم که ارمنی است مگر خواجه بوالعمیدکو نان گندمین نخورد جز که سنگله . بوذر کشی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).مر سخن را گندمین و چرب کن گر نداری نان چرب
ارمنیلغتنامه دهخداارمنی . [ اَ م َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب بارمن . ارمینی . ارمنستانی . ارمن . مردی از ارمنستان . ج ، ارامنه : گفتم که ارمنی است مگر خواجه بوالعمیدکو نان گندمین نخورد جز که سنگله . بوذر کشی .نائره ٔ بیداد را بحدّی اشتد
کولغتنامه دهخداکو. (موصول + ضمیر) مخفف که او. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). که او. که وی . (فرهنگ فارسی معین ) : راهی کو راست است بگزین ای دوست دورشو از راه بی کرانه و ترفنج . رودکی .خشم آمدش و هم آنگه گفت ویک خواست کو را برکن
استثناءلغتنامه دهخدااستثناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون کردن . (منتهی الارب ). بیرون کردن چیزی از حکم . (وطواط). بیرون کردن از مجموعه ای چیزی را. (غیاث ). از حکم عمومی بیرون کردن . محاشاة. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). تحلل . (تاج المصادر بیهقی ). || در یمین کلمه ٔ انشأاﷲ گفتن . (منتهی الا